دوستان...
من ۲۹ سالمه...
متاسفانه من خانواده ی بدی داشتم و خودمم هیچ وقت دختر عاقلی نبودم...
دوران نوجوانی میخواستم با عشقم ازدواج کنم ولی خانوادم میگفتن نه این خیلی سطحش پایینه در حالی که واقعا اینطوری نبود...
واسه کنکور درس خوندم رتبه خوبی آوردم میتونستم روانشناسی یا حسابداری روزانه بخونم ولی گفتن رتبت خیلی پایینه و این رشته ها به هیچ دردی نمیخوره...
خواستم شاغل بشم مدام شغل من رو مسخره میکردن...
میخواستم برم توی سالن کار کنم باز هم منو تحقیر میکردن که تو داری حمالی مردمو میکنی...
خلاصه هر کاری که خواستم تو زندگیم انجام بدم رو ناچیز و بی ارزش جلوه دادن البته بیشتر خواهر بزرگم اینطور بود...
و با مسخره کردناش کاری میکرد که نتونم تو زندگیم هیچ کاری رو انجام بدم...
الان ۲۹ سالمه
نه دانشگاه رفتم
نه شغلی دارم
و نه ازدواج کردم
اونم منی که تو دوران مدرسه برای ۱۹/۷۵ گریه می کردم.
خواهش میکنم نگین که الان هم فرصت هست برو دانشگاه برو شاغل شو و ...
خودتون هم خوب میدونین که از سن من از سن دانشگاه رفتن و شاغل شدن گذشته...
الان واقعا از دست خودم خیلی دلخورم کاش هیچوقت به حرف خانوادم گوش نمیدادم و دختر عاقلی بودم ولی حیف که زمان دیگه هیچوقت به عقب برنمی گرده...
دلم میخواد شب بخوابم و صبح دیگه از خواب بیدار نشم