چندماه پیش خواب دیدم ی آدم خیلیی هیکلی تو خواب میخاس تو اتاق خونمون بهم تجاوز کنه توی خواب کلیی دنبالم دویید تا از در خونمون رفتم بیرون و یهو از خواب با جیغ بیدار شدم
شوهرمم ی خواب دید و کارش ب بیمارستان کشید ...
اقدام بودم و باردار شدم همون ماه
خواب دیدم یچیز خیلییی قد بلند و هیکلی دوبرابر من بود اما قیافش و یادم نیومد هیچوقت همش دنبالم میدویید و باهام در جنگ بود
تلاش میکرد بچمو از شکمم بیرون بکشه اما من نمیذاشتم همش مقاومت میکردم بالاخره تو خواب تونست بچمو از تو شکمم بیرون بکشهه و بهم گفت :داغشو ب دلت میذارم ؛داغ بچه دار شدن و ب دلت میذارم ....و از خواب پریدم...
فرداش خونریزی گرفتم و واقعا داغش و ب دلم گذاشت...💔💔
بعد ۹ماه ک از سقطم گذشت اینماه دیگه با اصرار شوهرم قبول کردم بچه دار بشیم (خیلیی برام اون خواب سنگین بود تا ۲ماه از در خونه بیرون نمیرفتم همه میگفتن افسردگی گرفتی)
خلاصه ک اون خواب و اون فکر زندگیو برام زهرمار کرد اینماه اقدام ب بارداری بودم
دیشب خواب دیدم جاریم بارداره (صبح ک بیدار شدم پریود شدم )
دکترم گفت هیچ مشکلی منو شوهرم نداریم امااا دارم داغون میشمم اگه همونطور ک بچم سقط شد واقعااا داغ بچه دار شدن ب دلم بمونه چیی؟؟؟دارم دیوونه میشمممم یلحضه خودتونو بذارید جای من 💔😞