فقط جیغ گریه نق
حالم از زندگی بهم میخوره
آرزوی مرگ میکنم واقعا
میبریش بیرون نق گریه
نمیبریش نق
فقط انتظار داره یا بریم جایی بچه باشه یا بچه بیاد خونمون
از اون طرف بردمش مهد نموند
رسما عاجزم
میگم یکی بیارم بهتر بشه میدونم بدبخت تر میشم
قید بچه رو میخوام بزنم
گوه خوردم همین یکیم آوردم