حالم از خودم بهم میخوره با تنفر نگام میکنه اصلا چندشش میشه بهم دست بزنه خیلی وقت کمبود حرفای عاشقانه و آغوش گرم دارم، پدر و مادر آشغال منم به این رابطه دامن زدن الان ۴ ماهه زنگم بهم نزدن جیگرم برای بچه هام میسوزه یه موقع هایی بهم میگه قیافم ...
تنها چیزی که منو بهش وصل میکنه بچه هامن
ولی من خر چرا فکر میکنم دوسم داره یه بار بهم گفت دلم برات میسوزه طلاقت نمیدم اگه بدم خودکشی میکنی
کلا انگار داره ترحم میکنه تا بهش نگم رابطه اصلا نزدیکم نمیاد حتی شده سه ماه فقط رفع تکلیفه
خیلی تنهام دارم دق میکنم یکیو ندارم دوسم داشته باشه به خدا فقط عشق به بچه هام زنده نگهم داشته