بچه ها من عجیب زندگیم بده
از بچگی بد بود. پدر و مادرم هر دو شاغل و درامد خوب ولی بخدا جوری زندگی میکردن که انگار کارتن خوابن. با اینکه پول داشتند اصلا چیزی برامون نمیخریدن. پدرم به شدت مشکل دار و پارانویید. همیشه تو خونه حبس مون میکرد. شاگرد اول مدرسه بودم برای فرار از خونه تصمیم گرفتم ازدواج کنم. پسره خیلی دوستم داشت یهو خانوادش نظرشون برگشت و تا میشد اذیتم کردن. مجبور شدم خودم کار کنم حتی به سختی میتونستم یک کیلو میوه برای خودم بخرم. اخر سر فهمیدم دارن پسرشون رو میفرستن خارج و همه کاراشم کرده بودن تا اومدن کاری کنم از کشور رفت. تازه اون موقع فهمیدم مرد بی. شر.ف بهم خیانتم میکرده و بیماری مقاربتی بهم داده. دستم از همه جا کوتاه بود. هیچ پشتیبانی از هیچ طرف نشدم. پیج زدم میرفتم از مردم سفارش میگرفتم از بازار سنتی شهرمون میخریدم ارسال میزدم با ماهی ۸ ملیون که ۵ ملیوتش بابت کرایه خونه میره زندگی میکنم. کنارش درس خوندم و با شاگرد اولی فوق لیسانسمو گرفتم. اما هر جا میرم چون هیچ آشنا و فامیلی ندارم بهم کار نمیدن. زبان انگلیسیم متوسط رو به بالاست شدم ولی از بس استرس دارم نمیتونم تمرکز کنم آیلتس بگیرم از کشور برم. با بیماری که این لعنتی بهم داده نتونستم دوباره ازدواج کنم نه دیگه بچه دار شم. موندم تو این کار زندگی که واقعا من چه گناهی کردم که این تقدیرمه. به نظرتون طلسم نشدم؟ اینو بگم ظاهری هر کس میبینم تعریفم میده ولی همیشه سالم زندگی کردم. از همه مخفی کردم که شوهر ندارم تا کسی مزاحمم نشه. سوالم اینه به نظرتون برام دعا نکردن؟ چون دست به هر کاری میزنم خراب میشه. تمااام زندگیم با هزار گره روبروعه. به نظرتون طل.سمی دعایی چیزی نشدم؟ خواهش میکنم نظرتون رو بگید