بخدا به خاطر خودش باهاش قهر کردم میره سرکار برگشتنی از درد کمر گریه میکنه دلم براش میسوزه میگم مشکل مالی که نداری بشین خونت بزار خوب شی دیگه فکر میکنه دشمنشم دیروز از خونش اومدم با بابام همیشه بهم زنگ میزدن حالمو میپرسیدن اصلا زنگ نزدن امروز وقت دکتر داشت پیام دادم دو سه بار جواب ندادن بغدم گفتن نمیخواد تو بیای تکی میرم اینجوری گفت قلبم شکست از دیروزه دارم گریه میکنم بخدا دکتر گفت اینجوری پیش بری فلج میشی پدرم نمیتونه راه بره میترسم مامانم اونجوری بشه من کسیو ندارم که تک فرزندم خیلی اذیتم قلبم شکسته فقط دارم گریه میکنم به خدا من بخاطر خودش میگم نره سرکار ولی دیگه باهام حرف نمیزنن فردا هم شب یلدا چیکار کنم دلم گرفته