مادرشوهرم شهرستان زندگی میکنه چند روزیه اومده شهر
چند وقت پیشم سالگرد ازدواج ما بود و شوهرم هم مو کاشته بود و هم ویروس گرفته بود مریض بود.
مادرشوهرم زنگ زد به شوهرم گفت میخوام بیام خونتون اینم گفت نیا مریضم، شما هم مریض میشی. از قضا همون روزم سالگرد ازدواجمون بود. شبش یه کیک گرفته بودیم و یه جشن کوچیک دو نفره .من یه فیلم گرفتم و میخواستم استوری کنم شوهرم گفت نکن اگه این استوری رو بذاری فکر میکنن به خاطر سالگرد ازدواج گفتم که نیان! منم گفتم آخه دوست دارم سالگرد ازدواجمون تو پیجم باشه و استوری کردم.
فرداش خواهر شوهرم و دخترش زنگ زدن مثلا واسه تبریک!
به شوهرم که فقط تبریک گفتم و از من کلی گله که چرا ما رو دعوت نکردی؟ منم اون لحظه به ذهنم نرسید که بگم مگه عروسیه آخه؟ گفتم پسرتون مریض بود گفت میاین مریض میشین؟ بعد خواهر شوهرم با یه لحن خاصی گفت آره دیگه مریضی برادرم باعث این شده!
بعد اون یکی خواهرشوهرم گوشیو گرفت گفت فقط خودتون بودین؟ میخواست ببینه مامانمینا رو دعوت کردم یا نه!
حالا این همه اصرار میکرد که بیان چند روز پیش شوهرم زنگ زد به خواهرش که میخوام بیان مامانو بیارم خونمون اونم قبول نکرد گفت نه هنوز اینجاست.
بعد گفت گوشیو بده به مامان به اونم که گفت، گفت آخه شب یلدا میخوام برم فلان جا. شوهرم گفت به شب یلدا ۴ روز مونده هنوز. اونم گفت دیگه اینجام دیگه.
احساس میکنم لجشون گرفته که چرا شوهرم گفته نیاین!
به نظرتون امشب بریم خونه خواهرشوهرم ببینیمش یا نه؟!
از وقتی از شهرستان اومده حدودا ۲، ۳ هفته میشه ندیدیمش چون یه مدت شوهرم مو کاشت بعدشم که مریض شد