چقد ذوق زدم برا این بچم شاید حتی بیشتر از بچه اولم برا این خوشحالم
من فداش بشم آخه قراره هممون مواظبش باشیم
zendegi_jawaherپیج اینستا داستان زندگی جواهر دختری که تو دهه شصت با مرد وحشی ازدواج میکنه با وجود علاقه به همسایشون اونو به عقد مردی چند برابر سنش در میارن و تو سن چهارده سالگی مجبور به ازدواجش میکنن چون پدر مادرش فوت شده بودن و زنداداشش فقط میخواست ازش خلاص بشه داستان قشنگیه امیدوارم بخونید و لذت ببرید
بچه کوچیک و بزرگ نداره همه عزیز هستن.مگه میشه آدم انگشتای دستش براش فرق داشته باشن.بچه کوچیک نیاز به مراقبت بیشتری داره چون خودش نمیتونه از خودش مراقبت کنه و صفر تا صدش با والدینه.بچه بزرگتر هم چون آدم زیاد مشغول کوچیکه هستش دلش براش میسوزه که کمتر بهش میرسه که اینها هم با برنامه ریزی درست میشه وقتی که نی نی خوابه به بزرگتره رسیدگی بشه و بهش بگیم که این الان خیلی کوچیکه باید مراقبش باشیم وقتی اون خابید دیگه نوبت تو هستش و از کوچیکه دورش نکنیم که ازش بدش نیاد.حالا یه جوری حرف میزنم انگار ده تا بچه بزرگ کردم.😂😂😂
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
وای عزیزم پ هنو اول راهی من ۳۲هقتمه نی نی هم دخمله
اره
بنظرت مال من چیه تقویم چینی بنظرت درسته؟من متولد خرداد ۷۸
zendegi_jawaherپیج اینستا داستان زندگی جواهر دختری که تو دهه شصت با مرد وحشی ازدواج میکنه با وجود علاقه به همسایشون اونو به عقد مردی چند برابر سنش در میارن و تو سن چهارده سالگی مجبور به ازدواجش میکنن چون پدر مادرش فوت شده بودن و زنداداشش فقط میخواست ازش خلاص بشه داستان قشنگیه امیدوارم بخونید و لذت ببرید
zendegi_jawaherپیج اینستا داستان زندگی جواهر دختری که تو دهه شصت با مرد وحشی ازدواج میکنه با وجود علاقه به همسایشون اونو به عقد مردی چند برابر سنش در میارن و تو سن چهارده سالگی مجبور به ازدواجش میکنن چون پدر مادرش فوت شده بودن و زنداداشش فقط میخواست ازش خلاص بشه داستان قشنگیه امیدوارم بخونید و لذت ببرید
من پسرم دسشویی میره اصلا نمیفهمم کی رف کی اومد خیلی تمیزه
تشنه بشه خودش آب میخوره میوه بخواد میره برمیداره بچه ساکت و آرومی هم هست
zendegi_jawaherپیج اینستا داستان زندگی جواهر دختری که تو دهه شصت با مرد وحشی ازدواج میکنه با وجود علاقه به همسایشون اونو به عقد مردی چند برابر سنش در میارن و تو سن چهارده سالگی مجبور به ازدواجش میکنن چون پدر مادرش فوت شده بودن و زنداداشش فقط میخواست ازش خلاص بشه داستان قشنگیه امیدوارم بخونید و لذت ببرید
zendegi_jawaherپیج اینستا داستان زندگی جواهر دختری که تو دهه شصت با مرد وحشی ازدواج میکنه با وجود علاقه به همسایشون اونو به عقد مردی چند برابر سنش در میارن و تو سن چهارده سالگی مجبور به ازدواجش میکنن چون پدر مادرش فوت شده بودن و زنداداشش فقط میخواست ازش خلاص بشه داستان قشنگیه امیدوارم بخونید و لذت ببرید
نه من تا ماه آخر با شکم گونده بچه میشستم تو دسشویی😂
وای😭
zendegi_jawaherپیج اینستا داستان زندگی جواهر دختری که تو دهه شصت با مرد وحشی ازدواج میکنه با وجود علاقه به همسایشون اونو به عقد مردی چند برابر سنش در میارن و تو سن چهارده سالگی مجبور به ازدواجش میکنن چون پدر مادرش فوت شده بودن و زنداداشش فقط میخواست ازش خلاص بشه داستان قشنگیه امیدوارم بخونید و لذت ببرید