بچه ها من مجبورم سر کار باشم با مسأله ای هم که چند روز گذشته داشتم مجبورم سر کار بمونم
خونواده خودم که هیچ
خونواده همسر خدابیارزم دعوت کردن اما دخترم باهاشون قطع ارتباط کره یعنی کلا بعد از فوت همسرم و حتی توی مراسمای همسرم دخترم با عموهاش قهر بود و تو اون شرایط روحی افتضاح و سال کنکورش من مجبور بودم کنار دخترم باشم الان بعد از چند سال خواهر همسرم همه خونواده رو دعوت کرده اما دخترم قاطعانه گفت نمیرم پسرم طفلی خیلی دوست داره بره بعد دخترم میگه نه خودمون دوتا مینشینیم فیلم میبینیم تا تو بیای
منم از شانس به خاطر یه موضوعی که پیش اومده فعلا صاحب کارم لج کرده حقوق همه رو داده حقوق منو که بهش گفتم لازم دارم نداد منم میترسم باز بگم چون فوقالعاده لجبازه و این شبا تا دیر وقت الکی نگهمون میداره بقیه همکارا هم از چشم من میبینن با شناختی که از لجبازیش دارم میدونم که فقط باید یه مدت سکوت کنم اما دلم پر میزنه برای بچه هام حداقل هیچکسی ندارم بگم بیاد پیششون دعا کنید امروز و فردا حقوقم رو بده بچه ها خیلی گرفتارم تا حد اقل براشون چنتا فیلم بریزم رو فلش و تنقلاتی چیزی بگیرم