مهمون میومد خونه لباس نداشتم چادر مامانمو میپوشیدم خودمم سن و سالی ندارم ۱۸ سالمه فک کن سه سال پیش
یا لباسام پاره بود خجالت میکشیدم
همیشه یه دست لباس داشتم همیشه چون سالی ی بار شایدم دو سال یه بار یه دست مانتو شلوار میگرفتم تا بیام مانتوی بعدی رو بگیرم کهنه میشد دیگه نمیشد بپوشم .
همین دو سه ماه پیش رفتم عروسی. دخترعموم و دختر عمم و همشون لباسای شیک و خوشگل پوشیده بودن
همه سن و سالام بودن دوستام بودن منم دوساعت قبل عروسی دنبال لباس بودم اخرش لباس عممو پوشیدم از خجالت نمیتونستم تکون بخورم فک کن وسط عروسی رفتم رو لباسم مانتو پوشیدم
۳ ماه بود میخواستم ی شوینده بگیرم نمیتونستم
۱۰ سال بود مامانم گوشی نداشت از یه گوشی مشترک استفاده میکردم
تو این سرمای زمستون مامانم یدونه پالتو نداره بپوشه با مانتو میره بیرون
همیشه جلوی فامیل کم آوردم خجالت کشیدم