جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
حالا مامان من برنج کوپنی هارو جم میکرد میپخت برا فامیلای خودش و اتفاقا به ما هم همون تخم مرغ میداد ا ...
خاهر ده شصتیا خیلیاشون مادرخوب داشتن همسایمون ۸تا بچه داشت شوهرش پیرمرد بود خانمه اینقدر باوقار وکدبانو بود زندگیش مثل دسته گل همیشه بوی اشکنه و پیاز داغش میومد تو حیاط ما من از سوراخ دیوار بو میکشیدم جو خونشون صمیمی بود یکی دیگه از همسایه ها خانمه فرش مییافت بچهاشو عاقبت بخیر کرد مادر من عجیب بود آمد سرزندگی بابام زن وبچهاشو آواره کرد ۶تاهم پس انداخت نتونست درستم زندگی کنه وگرنه آنموقع ارزونی بود اگه میخاست میتونست خودشم از بدزندگی کردن لذت میبرد الانم همونجورن زندگیشون بقدری داغونه وبهم ریختس که کسی سمتشون نمیره
من تو مدرسه تمیزکاری کردم تا پول ثبت نامم جور بشه زیر کتونی هام اندازه به مربع پاره بود و کلا خالی بود تو زمستون اب میرفت کامل تو کفشم همش پاهامو به زمین فشار میدادم ناخونام نیاد بیرون از زیر کتونیم😂
طلبکار نیستم خداببخشه پدر و مادرمم تنگ دستن و ما هفت بچه بودیم هنوزم خونه پدرمم و ازدواج نکردم زندگی خیلی سخته عقده سخته هر روز میگم مبادا عقده کنی چشم گشنه بشی
اما اگه زندگی خوبی دارید قدر بدونید ایشالله خدا زندگی همتونو خوب کنه ❤
جالب اینجاست همتون اگه وضعیت اقتصادی بدی رو گذروندید الان همتون ب درآمد رسید و حال مالیتون اوکی اما من نه همچنان فقر ادامه داره و تضاد بین منو بقیه زمین تا آسمون.اون زمانا که مثل الان مردوم پولدار و تو رفاه نبودن اکثریت همین قدر بی پول بودن
حالا مامان من برنج کوپنی هارو جم میکرد میپخت برا فامیلای خودش و اتفاقا به ما هم همون تخم مرغ میداد ا ...
باز خوبه مادرت سلیقه بخرج میداده مادر من تو یه کاسه روحی تخم مرغ درست میکرد تهش میسوخت باروغن کم روشم خمیری میزاشت رو نون لواش واسمون ما نون روغنی زیرشم باز بانون میخوردیم از خانواده خودم داغونتر هیجا ندیدم تازه مامانم فیلم ایدویک روز دیده بود گریه میکرد میگفت مردم چقدر بدبختن گفتم والا ما ازاینا بدتریم اعتماد بنفسشم بالاست قربونش برم😂😂