2777
2789
عنوان

کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

| مشاهده متن کامل بحث + 57149 بازدید | 820 پست

یه دفعه یکی از همکلاسیای دانشگاه گفت تو همین دانشگاه خودمون با ماهی ۵۰ هزار تومن میگذرونن و من خودم اونی بودم که ماهی ۵۰ تومن بابام بهم میداد

درد نداری یک طرف درد رفتارای سمی خانواده یک طرف من بابام همیشه تا ازم عصبانی بود حق یا ناحق ولی فورا میگفت نمی‌ذارم بری دانشگاه یا مدرسه میدونستم آخرش میذاره برم ولی دلم میشکست چون تحت فشارم بودم خب

خدایا شکرت🩷

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

دوستان یه توصیه خواهرانه دارم براتون

سعی کنید خاطرات تلخ گذشته رو مرور نکنید اینا انرژی منفی زندگیتون رو زیاد میکنه.خدا رو شاکر باشید که الان اون دوران رو سپری کردید نه اینکه با یادآوریش حالتونو خرابتر کنید.

گلزهرا هستم .کاربریم الکی ترکید. 

من تو خونه بابام خوب بودیم رو به متوسط بودیم بابام هوامونو داشت ولی نزاشت درس بخونم کلاس نهم  پرونده مو گرفتن از مدرسه حتی نزاشتن برم دوستامو ببینم بعد ۶ ماه شوهرم دادم الان چهار ساله ازدواج کردم یه دختر ۱۸ ماهه دارم وضعمون خیلی بده یه بار یه ماه گوشت نمیخره میگه که گرونه بعدش میره خونه مامانش میخوره یه بارم یه ماه برنج نمیخره که ندارم میره خونه مادرش میخوره انگار نه انگار که ما ادم هستیم یا با دوستاش میره رستوران استوری میزاره که من ببینم خیلی ناراحتم موندم چیکار کنم با این مرد نزدیک چهار ساله هر چی لباس داریم با دست میشورم لباسشویی دارم از این دوقلو ها اصلا نه شیر آب براش گذاشن نه برا خروجی آب همین طوری دکوریه  اگر بخام آب کنم مگر با بشکه آب کنم کمرم میشکنه از بس سنگینه

فقط با دست میشورم بعدش میندازم تو خشک کن اون

ما سال اول حتب بخاریم نداشتیم کل زمستونو رفتیم خونه مادر من تا سال بعد ترش که رفت بخاری گرفت

امسال پاییز هم رفتم گل زعفرون برداشتم پاک کردم نزدیک ۴۰ کیلو بخدا کمرم شکست از بس سخته پاک کردنش اخراش هم عفونت بدنم بخاطر گرمی زعفرون بالا زد دندونم درد گرفت  پول نداد درستش کنم ۲۵ میل پول داشت دندون من کلا ۳ تومن میشد درست بشه بعدش فرستادم یه درمانگاه دندونم بکشم منشی همش میگفت چرا میکشی دندونتو میخندید به بی پولیم اخرشم انقدر بد دندونمو کشید دندون عقلم بود تا الان که یکماهه میگذره درد داره جاش کلا وقتی کشید صورتمو و لباسام پر خون شد چون اصلا یاد نداشت بکشه

یه هفته بعدش رفت دندونای خودشو ۶ تا رو ۱۲ ۱۳ میل داد درست کرد انقدر دلم بحال خودم سوخت کهدلم آتیش گرفت اخه دندونم سالم بود فقط یه کوچولو پوسیده بود

امروزم هیچی نداریم  تو خونه موندم چی درست کنم شکمونو سیر کنم نه سیب زمینی نه پیازی نه هیچی

تازه دیروز رفتم برای واکسن ۱۸ ماهگی دخترم بزنه خانه بهداشت روستامون رفتم

زنه برگشته میگه دخترت که شیر نمیخوره(یه هفته ای میشه شیرم کلا خشک شد از بس غضه میخورم)

بهم میگه دخترت بزرگه یکی دیگه بیار مادر شوهرم نشسته میگه نه میزاریم سه ساله بشه

ینی دیروز انقدر گریه کردم که نگو به بد بختیام

شاید اون عنکبوتی که توی اتاقت بود و تو کشتیش بهت به چشم یه دوست نگا میکرد👀🍃

منم خونه پدرومادرم وضع مالیمون تقریبا عالی بود هرچی میخاستم واسم فراهم میکردن ولی از وقتی ازدواج کردم هر روزم بدتر از دیروزمه باورتون میشه یدونه لباس معمولی ندارم تمام لباسام پاره وداغونن حتی توی سرما مانتو تنها تنمه یدونه کاپشن نمیگیره یخ میزنم

به بعضیاباید گفت:عزیزم حسودی نکن.   ی چیزایی هم توداری که من ندارم! مثلا....................................عقده!
یه مدت پارسیان میخریدم پس انداز میکردم که فهمیدم تقلبی تو بازار پره بخاطر همین میترسم طلا بخرم

حتما طلا یا دلار بخر 

چهاردست لباس نخر که بعد ساید پشیمون شدی 

اما با همون طلا چون قیمتش بیشتر میشه در اون زمان جمس بهتری میتونی بخزی

من پدرم افغان بود همش تحقیر میشدم برلی این جدا ک هیچ  سالی یبار موقع عید اونم لباسای زیر قیمت میگرفت مادرم ک سر سفره لباس نو باشه برا خودشون نمیگرفت مستاجر بودیم ۱۶ سال و هی این خونه اون خونه تولد و دوستام و فلان نمیرفتم ی دوست صمیمی نداشتم تو کودکیم لباسای دیگران میپوشیدم  گاهی با نون پنیر و نون هنداونه باس میخوابیدیم اون کودکی پدرم سکته کنه خونه نشین نون اور خونت پسرای ۸ ساله و ۹ ساله باشن هیییی گریم گرفت  ولی خدا صبر دادو الان همچی برعکس شده متاهلم خونه ویلایی بهترین جهاز و خورد و خوراک  خانوادم داری خونه شدن و  ماشین یخچالی همیشع غذا ولی دیگ مریض و خونه نشین پدر مادرم دلم براشون جونی ک نکردن میسوزه ولی اثارش هموز تو زندگیمونه خاطرات تلخ روح اسیب دیده

امیدتون ب خدا باشه بخواد میشه نخاد منتظره روزش برسه💋🫀

 هیچ وقت یادم نمیره مدرسه همیشه به خاطر کمک به مدرسه میکشید بیرون منو 

یا اینکه به خاطر بی پولی دانشگاه نرفتم همه بهم میگفتن تو که درست خیلی خوبه پاشو برو ما کمکت میکنیم 

یا اینکه رلم بهم طعنه زده بود به خاطر محل زندگیمون یا خونه قدیمی مون 

و.........

قبلنا داشتیم هاااا ولی برای من همیشه نداشتن

پولا برای پسراشون بود 🙂💔

من تو خونه بابام خوب بودیم رو به متوسط بودیم بابام هوامونو داشت ولی نزاشت درس بخونم کلاس نهم پرونده ...

روزی ذهنت کارکن رشد کن هدف داشته باش و اک تونستی جداشو 

ما سبز تر از تبرهایی که خورده ایم....ادامه می دهیم...کنکوری404 یه مامان.یه همسر ویه کنکوری که قراره تمام قد پای ارزوش بایسته وپابه پاشون رشد کنه ثمر شون ببینه...برای موفقیتم یه صلوات مهمونم کن دوست من💐ازحسین بن علی هر چه بخواهی بدهد...عزت وسلامتی در دنیا نصیبمان کن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز