من تو خونه بابام خوب بودیم رو به متوسط بودیم بابام هوامونو داشت ولی نزاشت درس بخونم کلاس نهم پرونده مو گرفتن از مدرسه حتی نزاشتن برم دوستامو ببینم بعد ۶ ماه شوهرم دادم الان چهار ساله ازدواج کردم یه دختر ۱۸ ماهه دارم وضعمون خیلی بده یه بار یه ماه گوشت نمیخره میگه که گرونه بعدش میره خونه مامانش میخوره یه بارم یه ماه برنج نمیخره که ندارم میره خونه مادرش میخوره انگار نه انگار که ما ادم هستیم یا با دوستاش میره رستوران استوری میزاره که من ببینم خیلی ناراحتم موندم چیکار کنم با این مرد نزدیک چهار ساله هر چی لباس داریم با دست میشورم لباسشویی دارم از این دوقلو ها اصلا نه شیر آب براش گذاشن نه برا خروجی آب همین طوری دکوریه اگر بخام آب کنم مگر با بشکه آب کنم کمرم میشکنه از بس سنگینه
فقط با دست میشورم بعدش میندازم تو خشک کن اون
ما سال اول حتب بخاریم نداشتیم کل زمستونو رفتیم خونه مادر من تا سال بعد ترش که رفت بخاری گرفت
امسال پاییز هم رفتم گل زعفرون برداشتم پاک کردم نزدیک ۴۰ کیلو بخدا کمرم شکست از بس سخته پاک کردنش اخراش هم عفونت بدنم بخاطر گرمی زعفرون بالا زد دندونم درد گرفت پول نداد درستش کنم ۲۵ میل پول داشت دندون من کلا ۳ تومن میشد درست بشه بعدش فرستادم یه درمانگاه دندونم بکشم منشی همش میگفت چرا میکشی دندونتو میخندید به بی پولیم اخرشم انقدر بد دندونمو کشید دندون عقلم بود تا الان که یکماهه میگذره درد داره جاش کلا وقتی کشید صورتمو و لباسام پر خون شد چون اصلا یاد نداشت بکشه
یه هفته بعدش رفت دندونای خودشو ۶ تا رو ۱۲ ۱۳ میل داد درست کرد انقدر دلم بحال خودم سوخت کهدلم آتیش گرفت اخه دندونم سالم بود فقط یه کوچولو پوسیده بود
امروزم هیچی نداریم تو خونه موندم چی درست کنم شکمونو سیر کنم نه سیب زمینی نه پیازی نه هیچی
تازه دیروز رفتم برای واکسن ۱۸ ماهگی دخترم بزنه خانه بهداشت روستامون رفتم
زنه برگشته میگه دخترت که شیر نمیخوره(یه هفته ای میشه شیرم کلا خشک شد از بس غضه میخورم)
بهم میگه دخترت بزرگه یکی دیگه بیار مادر شوهرم نشسته میگه نه میزاریم سه ساله بشه
ینی دیروز انقدر گریه کردم که نگو به بد بختیام