کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

ما دوتا بودیم 

عزیزم من پدر شوهرم اینقدر وضع قلبش خراب بود مشهد رفت یک دکتر خوب عملش کرد عملی که بقیه میگفتن تا ۶ماه نباید تکون بخورن. پدرشوهرم سر دوماه برگشت سر کار. حالش ماشاالله خوب خوب. قرار نیست چون یک نفر فوت شده همه فوت کنن حتما درمان کنین. پدرتو حداقل جای خوب پیش طب سنتی ببرین یکی به پدرشوهرم گفته بود اگر زالو بندازی رگهای قلبت باز میشه. البته باید جای مطمعن باشه چون زالو نباید چند بار استفاده بشه خطرناک میشه همجا مطمعن میخواد. انشاالله خدا پدرتو شفا بده

الانم با وجود اینکه سر کار میرم سلیقه ندارم چون تو مجردی نمیخریدیم و نمیدیدیم 

۸ تا 

دقیقا عین من 

انگار پذیرفتم که لیاقت لباس خوب و خرید رو ندارم 

فقر

 اعتیاد بابام دعواهایی ک تموم نمیشد

لحظه هایی ک مامانم سعی میکرد خودشو بکشه جلو چشممه😔

منم ندارم متاسفانه یبار یکی از همسایه‌ها بهم تیکه انداخت گعت فلانی چقدر باسلیقه ای باحالت مسخره 

بگیم شما زیاد بودین ولی همیشه برا آبجی کوچیکم می‌خریدند به جز من حق نداشتم حرف اضافه بزنم حتی یبار به روشون اوردم اعتراض کردم بابام داشت میکشت من رفتم اتاق قائم شم درو قفل کردم زد درو شکوند

نه اینجوری نگو ما لیاقتمون خیلی بیشتر از ایناست زندگی که ما تجربه کردیم قابل مقایسه با ارزش یه لباس نیست 

وای خدایا نظری کن به تمام بندگانت 

از درگاه بی منت خودت روزی حلال و زیاد قسمت همه کن

خدایا نزار دل هیچ بچه ای بشکنه

پدرم واسه رفاه وآسایش ما هر کاری می کرد و همیشه هم درس خوندنمون رو تشویق می کرد وبا همون درس خدا رو شکر هممون الان زندگی های بهتری داریم ولی افسوس که پدرم سالهاست که زیر خاکه

حتی یادمه زیر فشار زندگی پدرم میخواست کلیشو بفروشه تا مراحل آخرم پیش رفت ولی خدا خواستو اون موقع یه راه دیگه ای رو جلوی پای پدرم گذاشت

قبل ازدواج با شوهرم سرکار میرفتم معرفی شده بودیم بهم ، اولین بار ک میخواستم برم ببینمش رفتم بیرون ی مانتو مشکی خیلی ساده جلو دکمه خور خریدم . فکر میکردم چشم بازارو دراوردم دیگه . اصلا بلد نبودم خرید کنم الان ی کم خیلی کم بهتر شدم . انقدر ب خودمون نمیرسیدیم و لباس نمیخریدیم ک دیده هم نمیشدیم 

نمیدونم چی بگم ولی فکرش هم ناراحتم می کنه 

روحش شاد پدرشما فداکار بوده