2777
2789
عنوان

متولدین فروردین 89

| مشاهده متن کامل بحث + 1322890 بازدید | 31242 پست

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

سلام
خوبین؟
عمرن اگه برسم این همه یه خطی رو بخونم! والا!
ایشالا که همه خوبن و همه چیز بر وفق مراده و ...

ممنون از همه تون.
فعلن که سرمون به مهمونی بازی و اینا گرمه... اصلن نمیدونم دارم چی کار میکنم واقعن بس که شلوغ پلوغه همه چی. :)


عاشق همه تونم. :*
عکسای همه فسقلک ها هم عااااالی... :*

پرستو داری چی کار می کنی راستی؟! عکس رو واسه همون کارت دعوت اینترنتیه میخوای دیگه؟!... من که نباید دوباره عکس می فرستادم؟! عکس سینا رو داشتی؟! مرسی که داری زحمت می کشی. :*

سانی، میدونی اولین چیزی که با دیدن عکس آنیسا به ذهنم رسید چی بود؟! اینکه چه جوری دستبند و گردنبندش رو نکنده! (بگذریم از گیره سر و عینک... که دیگه بهشون عادت کرده.) :)))
والا!
بچه به این خانومی... به این گلی :*... یه دونه ای آنیسا اصلن. :* :* :*


سلام سانی چه هوا خوبی‌ دارید عکس انیسا خانم هم ماشاالله چه نازه....
مانلی جان راحت باش فرستادی برای پرستو ؟
پرستو جان اگر تو وبلاگ چیزی پیدا کردی که خوب باشه خوب بذار اگر نه‌ بگو تا یکی‌ از دینا بگگیرم آخه هر چی‌ گشتم خودم عکسی‌ پیدا نکردم همتون رو دوست دارم
سلام
خوبید همگی؟اومدم بگم که ما اومدیم

سه شنبه ساعت 9 باید کلینیک باشیم. کوروش هم 8 ساعت باید ناشتا باشه(نمیدونم والا چی کار کنم)

فردا میخوایم ببریمش بیرون و بازی کنه و خسته باشه و گشنه بشه غذا بخوره و شب شیر نخوره. کوروشی که بدجوری وابسته پستونک بود الن دو هفته ای که ترکش کرده نه من ازش گرفتم نه چیزی سرش مالیدم یهو خودش دیگه نخورد. حالا فردا شب میخوام ببینم بازم پستونک میخوره یا نه. برامون دعا کنید که حالم اصلا خوب نیست خیلی نگرانم...
شب خوش
خدایا بابت داشته ها و نداشته هایم شکر...
سلام
صبح همگی بخیر...

دیشب اصلا خوابم نبرد... انگار همه چیز برعکسه... انگار به کوروشم الهام شده. شب تا صبح وصل بود به سینم. گاهی شیر میخورد ولی نمیزاشت سینم واز دهنش بکشم بیرون.

تمام تنم یخه
خدایا بابت داشته ها و نداشته هایم شکر...
خوب مثل اینکه پست میادش، بنویسم...
عجب سایتی شده ها! دست فرشید جان درد نکنه واقعن!

مهسا بیا درسته قورتت بدم عزیزم، خوچکلم، نانازم:) بوس بوس...شیوا دلمون برات تنگ میشه که:(( دعامون بکنی ها.

ضحی همیشه خوش باشی. سینا دایی رو شناخت؟ غریبی نمیکنه؟ تا کی مهمونی و مهمون بازیت ادامه داره؟ اگه میخونی باید بگم که اینکه آنیسا تک و یه دونه و عزیز دردونه خودمه که شکی نیست اما برای کندن و در آوردن یا در نیاوردن زلم زیمبو هایی که بهش وصل میکنیم "مودیه" یعنی یکبار ممکنه از در خونه خارج نشده همه رو بکنه بذاره کف دستمون و یه بار هم ممکنه تا یکی دو ساعت تحملشون کنه. اما کلن تو این زمینه نسبت به یکی دو ماه قبل بهتر شده. بعدشم خیلی نگاه به ننه جانش میکنه ببینه اون چیکار میکنه و سعی میکنه تقلید کنه. اون النگ دلنگها رو هم به هوای مال من میخواد و میذاره توی گردن و دست و بالش. وای امان از روزی که یادمون بره عینک آفتابی خانوم رو ببریم براش، دیگه خودمونم جرات نداریم عینک بزنیم! هههههه

پرستو بیصبرانه منتظر دیدن اون هنرنماییت هستم:) پیشاپیش یه تشکر گنده هم میکنم بعلاوه یه ماچ گنــــــــــــــده. این عکس آراد کجاش لاغره هان؟ خیلی هم خوبه بچه. دل ما رو خون کردی انقدر گفتی صورتش آب شده که.

نغمه امیدوارم بیهوشی و ترمیم دندونها اینبار سریع و بی دردسر انجام بشه. میگم یه پیشنهاد: چرا از همین فرصت برای از شیر گفتنش استفاده نمیکنی؟ مگه میخوای تا کی شیرش بدی؟ البته ببخشید قصد فضولی نداشتم ها فقط خواستم پیشنهاد داده باشم.

سمیه خیـــــــــــــــــــــــــــــــــلی بهت تبریک میگم. این مرحله که انقدر استرسش رو داشتی رو پشت سر گذاشتین. آفرین. ماچ ماچ:)

سمی یه خسته نباشین گنده هم برای شما که خواهر عروس بودین و ترکوندین:) مبارکه. یه عکس از باران نذاری ها برامون! ای بابا زبونم مو در آورد بسکه خواهش کردم یه عکس از باران بذاری، جدن چرا نمیذاری؟!!!

مانلی من که مردم برای مهنا! نازه عسله باقلواست ملوسه جیگره عشقه آخه. ببوسش خیلی زیاد.

سارایی ایشالا بلا به دوره و هرچه زودتر مادرشوی گرامی میان خونه ور دل خودتون مستقر میشن از فریادها و سر و صداهای شما بالا نشینان مستفیض میشن دوباره:)
ااااااااااااااااااااا خواهش میکنم سانی جون این چه حرفیه... شاکی شدم هاااااااا.

راستش سانی اصلا به این فکر نمیکنم که بخوام از شیر بگیرمش. نمیدونم چرااااااااااااااا خودم هم موندم توش. احساس میکنم هنوز خودم آماده نیستم نمیدونم ربط داره یا نه. ولی...

شاید امشب باعث شد که شیر شبانش قطع بشه.
نمیدونم فکرش هم ازارم میده.

احساس میکنم تنها دل خوشیش همون شیره...
خدایا بابت داشته ها و نداشته هایم شکر...
سلام
صبحتون بخیر
خوبید؟
دیروز اینقدر هول هولی رفتم که یادم رفت برای فرشته های خوشگل ابراز احساسات کنم. مهنای عسل ، کوروش عزیز ، شایان خوشگل و آنیسای قرتــــــــــــــــــــــــی... قربون همتون بشم من.
سانــــــــــــــــــــــــی ... یعنی من موندم تو چطوری این عکسهای پاک شده رو می بینی؟؟؟!!!! نکنه چشم برزخی داری؟(چشمک) هههههههههههههههه
دعا هم روی چشمم. اگه خدا دعای ما رو قبول کنه ، برای همه دعا خواهم کرد.
منم آخرین غرهای قبل از رفتنم رو اینجا بزنم و برم. دیشب با جناب همسر زدیم به تیپ و تاپ هم....... سر چی؟؟؟ کادوی عروسی خواهر شوهر.... اینکه من گفتم یک سکه ببریم و اون می گفت دوتا.... بعد حالا آقا با خانوادشون مشورت فرمودن و حضرت علیه مادرشوهر فرمودن که دوسکه مرحمت کنید..... آخه یکی نیست بگه این مرتیکه هنوز از راه نرسیده دو میلیون بهش کادو بدیم که چی بشه؟؟؟؟؟(شرمنده که بی ادب شدم. از بس که از دیشب حرص خوردم).
تازه رفته خودشیرینی هم کرده و گفته که من میگم دوتا بدیم ولی خانمم میگه یکی!!!!!!!!! خدایی از شوهر من باسیاست تر سراغ دارید؟؟؟؟ آی این حرفش داره حرصم میده که نگو
سلام
صب به خیر
خوب و خوشین ایشالا؟!

چه خبرا؟

نغمه جونم، میدونم چقدر نگرانی... ایشالا خیلی خیلی راحت تر از اون چیزی که فکرش رو می کنی، تموم میشه و دندونای کوروش جونمون درست میشن. :*

سانی جون، میدونم... همه شون در همه موارد همین طوری عشقی و مودی عمل میکنن و ... راس میگی. این مورد تقلید هم خیلی موثره. بوس واسه خودت و آنیسا. :* :*
سینا هم اصـــــــــــلن غریبی نکرد... فک کن کلن همون 2-3ماهی که پیش مامان اینا بودیم داییش رو دیده بود و بقیه اش ویدیو چت، تازه اونم نه خیلی زیاد... اما خب حسابی راحت بود از همون اول باهاش. خودم فکر میکنم بیشتر به خاطر فیلمای سفرمونه که دوست داره دایم ببینه، و توی اونا هم همش داره با داییش بازی میکنه. :)
برادر گرامی البته اعتقاد داره به خاطر جذابیت ذاتی خودشه!!! :دی

سمی خسته نباشی... البته که این جور خستگی ها می چسبه نه؟! :)
باران هم حسابی کیف کرده حتمن... :*

سمیه، من تا حالا ندیدمت که... پس چطوری دیشب همش تو خواب من بودی؟! :))))
کلن هم یادم نمیاد خوابم چی بود و چه شکلی بودی و اینا... اما بودی دیگه. خلاصه اش که بوس. :*

شیوا آماده رفتنی؟ :*

سارایی حال مادر همسرت چطوره؟ ایشالا هر چه زودتر خوب بشن.

پرستو، مانلی،
یاقوت،
الناز، شیرین، ناهید،
نوشین، مریم- کیارش، زهرا، نگار، رزا،
عاطفه، مامی،
درسا، یاس، کوثر، تینا،
خوبین همه؟! :*
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792