اونم دوستت داره عزیزم
اما خب دیگه کاریه که شده٬ دوراز انتظارت بود که بیاد و آماده نبودی
اگه بازم پیش قدم شد خیلی از خودت نرونش
بنظرم حتی همون داد وبیداد هم گاهی تو زندگی لازمه اگه مدام منطقی باشی وسکوت کنی نمیتونی از حقت دفاع کنی
یمدتی بهت زمان میده که باخودت کناربیای و احتمالا دوباره میاد وسعی میکنه خودشو بهت نزدیک کنه
دفعه بعد که باهاش برخورد داشتی حتی سرزده ویهویی سعی کن آماده باشی
اول همه ی حرفاتو مو به مو بهش بزن
(اینکه ازاین به بعد اجازه ی دخالت به کسی نده و اگه بحثی شد تماما پشت تو دربیاد٬ که البته همین وابستگی مالی همسرت به خونوادش به نوعی اجازه ی هرنوع عکس العملی رو ازش گرفته و احتمالا چون اونارو بشدت حامی و پشتیبان میبینه و خودش رو وابسته و مدیون همین باعث میشه نتونه دستشونو از زندگیتون کوتاه کنه میدونی اگه همسرت ازنظر مالی مستقل بشه چقد روی اعتماد به نفسش تاثیر میذاره همین قدم اوله برای اینکه نقش مرد بودن رو تمام وکمال به خودش بگیره و حامی زن وزندگیش باشه٬ آدما برای چیزی که تلاش میکنن تا بدستش بیارن و حفظش کنن ارزش زیادی قائلن)
و بعنوان تیرِ آخر مجددا بهش یاداوری کن که دوستش داری و نمیتونی ازش دورباشی و بهش تاکید کن که حل کردن مسائلی که گفتی رو اولویت قراربده طوری که شما ازاین به بعد تغییرات مثبت همسرت رو دراین زمینه به عینه ببینی.