2777
2789
عنوان

به شوهرم عمل ندادن

| مشاهده متن کامل بحث + 16170 بازدید | 471 پست
به خدا کنترلم رو از دست دادم انقدر داد زادم شوهرم ماست نگاه میکرد بی غیرت

کاش اینجوری نمیشد 

همون موقع اونا با شوهرت رفتن؟

خیلی سخت گذشت تا فهمیدم هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

بله حرفهاتون متین و قابل تاملِ. ایشون خداروشکر باهوشن که دانشگاه دولتی درس خوندن و شرایط خوبی دارن ا ...

نه اینکه به عروس نگیم.نه،

ببین وقتی مادرهمسرشون میگن که کفویت خیلی مهمه،یعنی چی؟وقتی مشاور میگه قوی باش شاید روزهای سخت تری رو داشته باشی.خوب اینا یعنی چی؟خانوادش همینطور که داشتن براش تصمیم میگرفتن منتقلش کنن یا مهمانی براش بگیرن همینطورم برای زندگی شخصیش هم تصمیم گرفتن دیگه.من خیلی از تاپیک خانواده ها دیدم که اصلا متوجه نیستن چه چیزی بینشون هست راحت اسم جدایی میارن.فقط یه چیزی هست خداکنه بهم وقت بدن.فعلا که کلی خاله خامباجی دور همسرشو گرفتن بلدن جو بدن.ولی اگه همسرش عاقل باشه باید به رست به فکرش بده 

به خدا کنترلم رو از دست دادم انقدر داد زادم شوهرم ماست نگاه میکرد بی غیرت

عزیزدلم 💔 

خیلی خیلی ناراحت شدم از وقتی که خوندم چی کشیدی این مدت  منکه واقعا مغزم قفل کرد از هیچکس هیچ چیزی باید نیست واقعا حق داری حالت بد باشه 

هر تصمیمی که میخوای بگیری از یه تراپیست حاذق کمک بگیر  با احترام به تمامی دوستان که دلسوزانه راهنماییت میکنن و مشخصه که چقدر شما رو دوست دارن ولی  بهتره با یه مشاور مشورت کنی دکتر چاووشی عالیههه  اگر تونستی وقت بگیر ازش 

چرا دوست نداری بری خونه مادرست عزیزم اگ نری تایید بر حرفشون زدی ک جایی و نداریتو خوت نمیخوای خانوادت ...

میترسم مامانم تحت فشار بزارتم برگردم خوش سالها تحت اون شرایط دووم اورد. اونم خیلی فکر ابروعه

این ماجرا بزرگترین خوبی ک داشت باعث شد بهت ثابت بشه ک ایناهم چیزی نیستن ک ایناهم یه مشت سلیطه از خدا ...

واقعا هیچی نیستن فکر کردن پول دارن و تحصیل کردن سلطان عالمن دیگه فقط مادرشوهرم که خودش رو نشون داد

میترسم مامانم تحت فشار بزارتم برگردم خوش سالها تحت اون شرایط دووم اورد. اونم خیلی فکر ابروعه

عزیزم الان صلاح اینه ک بری خونه مادرت بعد کسی از فامیل قرار نیست متوجه بشن این مدت به کسی منتقل نکنید تا در نهایت چی بشه    تصمیم هتل رفتن خونه گرفتن اینا همه اشتباهه باید بفهمن رفتی خونه مادرت

عذاب وجدانت نسبت به مادرت و کم کن شما بچشونید وظیفه داره در مقابلتون

همون به خدا شوهرم چند ماه هی میگفت میام خواستگاری من مخالفت میکردم تو کاربری قبلیم هست

میدونم عزیزم واقعا همه چی تمومی جدی میگم تعارف نیست 

خودت رو کم دیدی فکر کردن چه خبره 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

عمل بینی

ww_oo | 7 دقیقه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز