خدایی جای من باشید چه رفتاری انجام میدین؟
افسرده ،دلسرد نمیشید؟
میخوام یه نمونه شو براتون تعریف کنم،همسرم چند روز بخاطر تعطیلات سرکار نرفته.شنبه ک تعطیل نبود پسرمو بردم واکسن داشت دوشب من نخوابیدم درست و حسابی .
و این که سرما خوردم.
دیروز ساعت ۹بیدار شدیم همسرم خواهش خواهش برای رابطه گفتم بهش من خسته ام حال ندارم بذار شب .
چون تو این مدت خیلی داشتیم ،منم بعد از اون خیلی خواب الود میشم و بیجون،شیر خودمم میدم پسرم.
خلاصه....
بعد خوابیدیم تا ساعت ۱۲/۳۰
همسرم بجای اینکه بره نون بخره چایی اماده کنه مدام باگوشیه
منم دو شبو دو روزه خوب نخوابیدم،سرما خورده ،بعدم رابطه ، کلا همه چی بهم فشار اورده بود بی جونه بی جون بودم
منو وادار کرد برو لباسامو بشور لباس ندارم گفتم اگه میشه خودت بشور من خیلی بی حالم .
پسرمونو نگه داشت اخرم خودم شستم انقد طول کشید تازه ساعت۳صبحانه خوردیم .
همسرم گفت من خوابم میاد رفت که بخوابه دوباره گوشی دستش بود سفره ام ول کرد من جمع کردم.
پسرمو خوابوندم گفتم برم منم کنارش بخوابیم استراحت کنیم دوباره خواهش خواهش ...گفتم من بدنم توان نداره دیگه بذار بخوابم و فلان انقد حرف حرف تا راضیش کردم .
آخرم پسرم بیدار شد و نتونستم بخوابم.پسرم دستشویی کرد .رفتم بزور بیدارش کردم شوهرمو نمیومد باهم بچه رو بشوریم (پسرم سنگینه تنهایی نمیتونم)
بالاخره راضیش کردم اومد .غذارو گرم کردم ساعت ۶نهار خوردیم.
یهو من حالم بد شد سردرد حالت تهوع ....برای اینکه هوایی بهم بخوره گفتم من میرم پوشک بچه رو میخرم فکر کردم حالم خوب میشه .
اومدم خونه حالم بدتر و بدتر میشد .
اخرش زنگ زدم مامانم و بابام که بیان بچه رو نگه دارن شوهرمم منو ببره دکتر .
هرچی التماس خواهش کردم بیا منو ببر گفت من بچه رو نگه میدارم خونه رو مرتب میکنم ،حالا شوهر من هیچ کاری تو خونه نمیکنه ها!! گفتم دوست دارم تو کنارم باشی مامانم بچه رو نگه میداره هرچی گفتم قبول نکرد 😔😔 بهم گفت تو همیشه میریضی بعدم اشکم دراومد با گریه گفتم تو هیچوقت تو روزای سختم حتی با داریم و مریضیم کنارم نبودی تو منو مریض کردی .زنی که حالش خوبه مردشم خوبه .
اخرم پدر مادرم اومدن بنده های خدا مادرو ا.مد خونمون شوهرم میگفت با پدر مادرت برو راضی نمیشد تا رو در وایسی افتاد.منو بابام رفتیم درمانگاه یهو دید م شوهرم اومد بماند اونجا همه خانوما با همسراشون بودن💔🙂
اما شوهر من دوماه تمام هر هفته برای دو روز ۵ساعت رفت ۵ساعت برگشت میرفت خونه مادرش کمکشون
در صورتی که تعطیلات باشه همکاری نمیکنه باهام کارای خونه بچه داری شب بیداری فقط با منه اون همش خوابه یا گوشی دستشه .
دیشب خیلی دلم شکست خیلی غصه خوردم که مرد من شوهر من چرا تکیه گاه روزای سختم نیست انگاریه زن تنهام😔💔