عروس خانمای محترم دارین با بچه هاتون چیکار میکنید

واقعا هیچوقت درک نکردم چرا یه مادر به خودش اجازه میده برای احساسات بچش تصمیم بگیره،چون بچس یه سواستفاده هست

با احترام نظرتونو قبول ندارم

بااحترام نظرتونو قبول ندارم چون تو اطرافیانم زیاد دیدم و هستن

تابلوع اینارو گفتن بهش خب،ولی اینجا این سوالو پرسیدن دل شیر میخواد میون این همه عروس عمیشه حق به جانب😂

اره دقیقا 

میدونی ادم بخواد نخواد اون‌مشکلات بین عروس و‌مادرشوهر خواهر شوهر هست اون حس رقابت و حسادت 

خیلی کم پیش میاد اینطور نباشه وگرنه اینا هرگز باهم نخواهن ساخت مگه یکدوم کوتاه بیاد ولی بچه ها معصومن چه گناهی دارن اوناروهم دخالت بدیم مشکلمونو خودمون باید حل کنیم دور از چشم اونا با پدرشون در این موردا صحبت باید کرد 

من بچه بودم خودم مادرم همیشه از عمه هامو اینا کلا خوشش نمیومد البته که مطمئنن بی حرف و حدیث هم نبوده اما در ناخوداگاه من همین حرفا باعث میشد از عمه هام خوشم نیاد حتی الانم چیزی به مثبت بگن حس میکنم دشمنمه بچه تمام حسای مادرشو درک میکنه دوست نداره کسی که مادرشو ناراحت میکنه رو اما الان عروس یکی از عمه هامم گاهی میسازم گاهی حالم بده حرفای مامانم بعضی موقع ها میاد تو ذهنم ولی خب سعی میکنم اگه مشکلیم هست با خودم و خودشون حل کنم هیچوقت پشت سرشون صحبت نکنم تا برای بچه ی حس تنفر ایجاد نشه به هر حال نبایدمحرومش کرد از حس اوناهم بچه سمت خانواده مادری گرایش داره چون مادر اونارو قطعا بیشتر دوست داره و بچه هم حس خوبی میگیره ی مدت امتحان کن دیگه بچت از این حرفا نمیزنه مثلا محبت اینا کن به خانواده پدرشوهرم روحیات بچه رو هم ببین

من تا حالا با کسی جنگ‌نکردم اهل بگو مگو نیستم سکوت کردم ......و  هیچ وقت نبخشیدم

بچه ام تا کوچیک بود دوستشون داشت

الان هم دوستشون داره اما چندین بار گفت چرا مامان جون فقط بچه خواهرشوهر رو دوست داره و تعریف میکنه .....

و رفتارهایشان طوری بود که بچه دومم تا ۵سالگی فرق بین مادرشوهرم و خاله شوهر رو نمی‌دونست چون محبت خاصی ندیده بود

چرا فکر میکنی کسی یادش داده؟

من یه بچه ی این سنی تو اقواممون هست

اون روز مدام میگفت من از فلانی بدم میاد چون بهم فلان حرفو زد

برای مثال من عمه هام جلوم باهام خیلی خوبب رفتار میکردنااا ولی بابامو پر میکردن بر علیهمون میخاستم تولد بگیمرم دخالت میکرن کلاس میرفتم دخالت میکردن مجال ممکن بود من به موفقیتی برسم و اینا خوشحال بشم وووو

و منم ازشون متنفرم و ارتباط رو کم کردم وقتی میدیدم مامان میشینه بخاطرشون گریه میکنه من باید قربون صدقه شون میرفتم؟

اگه مادربزرگ و عمه ای نوه شون رو دوست دارن باید به عروسشون احترام بزارن نمیشه عروس و دوست تداشته باشن و نوه رو چرا

دقیقا واصلا خیلی از مادرا اینو نمی دونن قرار نیست که بچه رو بنشونی تو چشاش نگاه کنی بگی فلانی و دوست نداشته باش،همین که اسم خانواده شوهر میاد غر و میزنی و بدییشون و میگی به مرور ذهنیت بچه تغییر میکنه،ما چرا باید دوست نداشتن و به بچه هامون یاد بدین دنیا همینجور یشم دیگه جای خیلی قشنگی نیست

دیدن بچه منم نیومدن، بعد از دوسال واسطه مارو اشتی داد، پسرم دیدشون ، دوباره ۴ سالگیش قطع رابطه کردن، الان پسرم هی میپرسه چرا نمیان خونمون، میشه ما بریم خونشون، کاش هیچوقت اشتی نمیکردم و نمیشناختشون، اصلا نمیدونست همچین آدمایی وجود دارن، خیلی پشیموووووونم آشتی کردم

باشه عزیزم