شوهر گاو من یه هفته افتاد کمپ به خاطر اینکه تریاک باهاش بود گرفتنش ،یه هفته با بچه کلانتری و دادگاه تو سرما دنبال کاراش بودم بیاد بیرون برگرده سرکارش ،تا اخراجش نکنن.اون تو سرمای شدید خورده بود ،اومده بیرون عین نفهما دماغش پاک میکرد تو ظرفشویی و تو همه لیوانا اب میخورد.اخر منم گرفتم ازش ،دم سرکار رفتنش بچه رو که خواب بود بغلم کشید بیرون کلی بوس کرد و رفت..دو ساعت بعد بچم تبش رفت رو ۴۰.الان ۵ روزه داریم جون میکنیم منو پسرم.اونوقت خود خرسش تو اتاق خوابیده هب داد میزنه بچه رو خفه کن میخوام بخوابم.فقط از خدا مرگشو میخوام مردیکه نفهم خودخواه