2777
2789

منو مثل دختر خودتون در نظر بگیرین راه نجات ازتون میخوام 

پدر مادرم تو نوزادی جدا شدن مادرمو ندیدم با خانواده پدری بزرگ شدم 

پدرم معتاد بیکار خواهر دوقلوم معلول مشکل روحی روانی شدید داره (دیگه منترل و درمانش از دستم خارج)

تا وقتی پدریزرگم زنده بود خوب بود تقریبا الان سه سالی هست سه تا عمو معتادم بعد فوت باباجون‌اومدم اینجا و نمیرن 

مامانجون سرطانیه 

تعرض از عموم‌دیدم 

معتادن هرروز زد و خورد و دعوا 

از اتاقم بیرون نمیرم 

بابام پول بخواد پیداش میشه 

خودم معلم رسمی هستم 

و‌ مدرس تیزهوشان 

۲۳ سالمه 

نمیتونم جدا بشم چون از عموهام میترسم باز اینجا از مامانجون یا از هم دیگه حساب میبرن تو اتاق در قفل میمونم 

اصلا جدا بشم یا شهر دیگه برم خواهرمو میندازن رو دوش من تا اخر عمرم بدخت میشم دوسش دارم ولی انقدر پرخاشگر و غلدر و سلیطست بخدا که سرتا پاشو هم طلا بگیرم زندگیمو زهرمار میکنه اونو فقط عمم میتونه نگه داره از اون حساب میبره 

پولی هم برام نمیمونه پس اندازی ندارم همه صرف هزینه های زندگی میشه 

من چیکار کنم بنظرتون؟

برای سلامتی مادربزرگم حمد بخونی خوشحال میشم🫀🙃

فقط میتونم بگم درود بهت که تونستی توی چنین شرایطی تا همین الانشم سرپا بمونی و تا حدی شکوفا شی که دبیر شی ، اونم دبیر بچه های نخبه. 

تا اینجاشو تونستی

از اینجا به بعدشم میتونی.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792