چند شب پیش مهمون داشتیم.. جوجه کباب و عدس پلو درست کردم
سالاد و گوجه نداشتیم کنارش.... منم هی میگفتم ب مهمونا، شرمنده همینجوری خشک خشک رفت پایین
هی تکرار میکردم چند دیقه یه بار.. شوهرم دم گوشم یواش گفت بسه دیگه.. من با تف خیسش کردم
بعد فهمیدم سوتی دادم
تو جمع نشسته بودیم... هر کی بشقاب میوه ش پیشش بود... شوهرم بلند شد رفت پیش دامادشون، حرف خصوصی داشتن... بشقاب میوه ش پیش من بود... خیارشو برداشتم.. هی میگفتم عشقم من خیارتو بخورم... اونم گفت نوش جونت... تا ته بخورش
ومنی که تومجردی همیشه توداروخونه محلمون میرفتم پشت ویترین کاندم فکر میکردم ادامسو شکلاتان حسابی بادقت عکساشون میدیدم تایکبار بایکی از دوستام رفتم اون بهم یواشکی گفت چیه
هروقت یادم میاد که چند بارم یهم گفتن چیزی لازم دارین بیاریم ومن گفتم نهدارم نگاه میکنم وفروشنده اون قسمت همیشه مرد جوانی بود
رفته بودم مرغ بگیرم زنه صاحب مرغ فروشی از مغازه خارج شد خدافظی ازم کرد من هول کردم گفتم با اجازه وای از خنده سرخ شده بودم
همین چند وقت پیش تو ایام فاطمیه یه خانمه تو خیابون سلام کردیم اومد منو بوس کرد منم مثلا میخواستم زبون بریزم گفتم عیدتون مبارک 😐😂
انقد سوتی دادم در حد المپیک فک کردن بهش حالمو بد میکنه🤣
نامزد بودم برادر شوهر بزرگم باشوخی گفت به تو چه
گفتم به تو صد تا تربچه😐
نمیدونستم معنیش چیه
کلاس هفتم که بودم ، اومدم برم از معاونامون که دیرتر از ما رسیده بودن استقبال کنم و مثلا پاچه خواری کنم
اومدم بدوام به سمتشون و ازشون استقبال کنم کف چکمم سر بود با لگن از پشت خوردم زمین و دوتا معاونام از خنده پاشون سست شده بود و سوژه ملت شدم:()
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
52 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز