من شاید رشتم و از سر اجبار رفتم اما عاشق نقاش و چهره نگاری هستم میکشم بدون رفتن به کلاس اموزشی چیزی خدادایه
مامانم مثلا گل و خیلی طبیعی میکشه خالم چیزی رو بزای چلو میکشه
اما من از چهره گرفته همه چی خب میکشم
داداشم ۱۰سال ازم بزرگتره
مامانم نشسته بودیم داشتیم میوه میخوردیم منم در حال نقاشی بودم
بابام و خواهر کوچیکم خواب
بعد مامانم میوه رو پوست میکند و ما میخوردیم من یکم در خوردن میوه تنبلم تا پوستشو نکندن نمیخورم یعنی حال ندارم
بعد
سرمو که از a4 بلند کردم عععع تموم شد گفتم به ترکی
(نیه دو سن یاواش دا قاداش)
«چرا مگه حیوون بزرگ مثلا گاو و کرگدن اینجوری گفتم مگه اونی
یکم اروم داداش»
ظرف میوه رو داد جلو گف بیا خودت پوستش و بکن بخور خب
🥲🥲🥲گفتم
خوشوم جلیر مامام سوخا من ییم😣😣😣😣
باید میگفتم خوشوم جلیر مامام سویا من بخورم
فقط اگه دقت کنی با یه واژه کله جمله عوض شده از نظر معنی
معنیشم مثلا اینه
دوس دارم مامام بکنه من بخورم🥺🥲
از داداشم صدا نیمود من مردم
مامانم بعد گف برو بچه تو اخر منو دق میدی برو چهره فیلسوف هارو بکش از اتاق نیا بیرون🤣🤣