وایییی
یه دوست پسر داشتم پیامکی باهاش چت میکردم بعد اول اسم سیو کننده پدرم و اون Rداشت فقط ب Rنگا کردم پیام دادم اسمش رضا بود میگفتم لضاااا جووون لضااا😛😛مهمون ها رفتن
نگووووو بابام پیام داده بودممیگفت چیمیگی مبینا چیشده گفتم وا چرا اینجوری حرف میزنی
بعدش گفتم رضا بعد گفت رضا کیه
باورتون نمیشه اسمش رو هنوز ندیده بودم😂😂دقت کردم فهمیدم بابام گفتم باباااا از لضا مهمون ها رفتن بیا خونه دلم برای حرم امام رضا تنگ شده🤣🤣🤣
بعد دیدم پسره اس داده مهمون هاتون رفتم یه لحظهداغون شدمممم