بچتون چندماه شد تونستین برین استخر درسته بچرو بسپاریم به کسی بریم تفریح

دیگ بدتر از خالم ک نیستید وسواس شدید داره حتی دلو مریض میشه خودش میبازه ی سرما خوردگی ساده اوووو ولی کلا تفریح واجب بشرطی ک آدم دورت قابل اعتماد باشه دختر خاله من دو قلو داره همش پیش خالم یا دختر خالم ک خواهرش میزاره میره باشگاه 

نه اینکه مهد کودک خیلی میرسن......

بدترین جا مهد کودکه....کلان کلان پول میگیرن....رسیدگی زیر صفر

من نمیتونم بسپارم 

چون دختر من یه کمی هم شیطونه همش دلهره میگیرم

هفته پیش رفتم آب درمانی سرعین دخترم دوساله است با خودم بردم 

پسرم رو هم باباش نگه داشت تو ماشین پتو اینا برداشته بودم خوابیده بودن

در هر صورت من تجربه خودم گفتم ما نمیتونیم مثل مربی اموزش بدیم روان خودتم اسوده تره 

مهد خوب بذار الان بچه ما ۲و ۱۰ماهش هست اینقدر عاقل شده انگار بچه ی ۶ساله 

باورتون میشه تو مهد اشپزی هم میکنن 

برای همین خوش غذا هم شده

مستقل شده کارای ما هم انجام میده

منم خیلی دوس داشتم دیگه دیدم دارم آسیب میبینم نرفتم

معمولیه مهدکودک بیمارستان 

ولی ساعت۸ صبحانه

۱۰ میان وعده

۱۱نهار میخورن

ی قطره دارو نمیدن به بچه خودت باید بری بهش بدی 

لباسشون عوض میکنن اگه کثیف بشه 

خیلی بهشون خوش میگذره

پارک میرن برگهای پاییزی نگاه میکنن 

🤣🤣🤣🤣هنو ب دنیا نیومدع فکر اینایی؟😂😂ناناسمممم🥹😍

گفتم شاید ۳ یا۴ماهشه

بیوتو دیدم ک تقویم بارداری داره شک کردم پرسیدم

خانوما...عزیزان.....شما صب تا شب تو نی نی سایت میچرخین،پس چی میخونین؟؟؟!!!!!!!!!! ی خانومی که بچشو سپرده بود به خواهر مجردش.و بچه افتاده بود و سرش خورده بود به میزی که مجسمه روش بود.و وسط ابروهای بچه شکسته بودخیلی عمیق.ونیاز به بخیه داشت.........یا خانومی گفت،بچم رو تشک خیس کرده بود چون بچم واینمیستاد سپردم به مادر شوهرم ،اومدم حیاط تشکو بشورم.....مادر شوهرم به بچه خوابیده ماکارونی داده بود و بچه همینطوری خوابیده...کارم که تموم شد.رفتم دیدم بچم کبود شده..بردیم بیمارستان بچه فوت شده بود.....بنده خدا میگفت افسردگی گرفتم.........من خودم پسرمو بردم چشم پزشکی،ی خانومی اومده بود،داشت گریه میکرد.گفت بچم شب خوابید،صبح بلند شد،دیدیم ۲ تا چشماش کج شده...من بهش نگاه کردم سیاهی چشماش قشنگ میومد بطذف بینیی(چشای بچه لوچ شده بود)ازش پرسیدم از جایی افتاده؟گفت نه!!!دیشب بچمو با مادر شوهرم فرستادم عروسی..اومد خونه خوب بود،خوابید صبح بلند شد دیدیم چشاش اینطوری شده....من گفتم مطمعن باش سر بچت ضربه خورده...یا بدجور ترسیده.....گفت از مادر شوهرم پرسیدم....گفت نه.....آخه سر بچه هم سالم بود..هیچ برآمدگی نبود.....

من خودم وقتی بچم کوچیک بود رفتم بازار،بچمو سپردم به مادر شوهرمو خواهرشوهرم....رفتم ،اومدم..استکان چایی ریخته بودبود رو پای بچم و ساق پاش سوخته بود۱۰-۱۵ روز عذاب کشیدم تا پای بچه ی ۲ ساله خوب شد.....ی بارم دخترم از مدرسه اومد دید من نیستم.رفت خونه ی مادر شوهرم....وقتی اومدم،اومد خونه،وگریه میکنه بازوی دستش سوخته بود.....گفت عمه ذرت تفت دار میخواست بزاره جلوی پنجره سرد بشه...ظرف داغ خوردبه دست من...الان ۳-۴ساله رد ماهیتابه رو بازوش مونده.......

خانوما.....مادرای عزیز تا مجبوووووووووور نشدیم بچهامونو پیش کسی نزاریم...سختیش برای خودمونه...........

هفته ی پیش ی بچه ای آوردن دکتر مروارید جا کرده بود تو دماغش...مروارید رفته بود بالا باید عمل میشد......داداش من کوچیک بود لوبیا جا کرده بود دماغش........خون میومد ما خیلی ترسیدیم.....مامانم باما دعوا میکرد که چرا مواظب نبودیم....الان بچه ی خودشم اینطوریه....ی لحظه غافل بشی هر چی گیرش بیاد جا میکنه تو دماغش برای همین مسعله ماهی یکی دوبار بیمارستان میره که چیزیرو که جا کرده دماغش رو در بیارن......خیلی مواظب بچهامون باشیم و به کسی نسپاریم.......من تا مجبورنمیشدم بچهامو پیش کسی نمیزاشتم....الان دیگه خدارو شکر بزرگ شدن....برای تفریح بچهارو پیش کسی نزاریم....من بیشتر اوقات دکتر میرفتم...یا بازار بچهارو با خودم میبردم.......چند سال باید تحمل کنیم تا انشاالله بزرگ بشن........ببخشید پستام طولانی شد