بچها دیشب تو عروسی من سرم پایین بود داشتم میرفتم پیش دختر عموم اینا بشینم همینجوری که راه میرفتم همکلاسیم یه دستی زد به کمرم گفت سلااام گفتم عه سلام خوبی سلام گرم باهاش کردم بعد در گوشم گفت جدیدا خودتو بالا میگیری سلام نمیکنی با اینکه من ندیده بودمش و سرم پایین بود گفت انگار از دماغ فیل افتادی که انقد خودتو بالا میگیری سلام نمیکنی گفتم زود قضاوت نکن من اصلا تو رو ندیدم گفت اونجا هم چندبار جلوم رد شدی ولی سلام نکردی گفتم والا سرم پایین بود( خجالتی ام) بعد با لحن تیکه بهم گفت آفرین همیشه اینجوری باش خیلی خوبه سرتو پایین بگیر دیگه من بحث رو عوض کردم گفتم میخوام برم پیش دختر عموم تو نمیای؟ گفت نه نمیام دیدمش گفتم باشه پس من برم گفتم اگه بیشتر بمونم بیشتر حرف میزنه اصلا حوصلشو ندارم بخدا بنظرتون چیکار کنم و چه رفتاری باهاش کنم خیلی رو مخه بخدا دوستام بخاطر همین که زود قضاوت میکنه دوسش ندارن و باهاش قهرن تنها کسی که باهاش اوکی بود من بودم الان منم حوصلشو ندارم این چند مدت هی میگفتم بچه ی یتیمه گناهه بابا نداره ولی دیگه اعصابمو بهم ریخت با این تیکه هاش تازه ما چند روز دیگه هم قراره دورهمی بگیریم به دوستام میگفتم بهش میگیم گناه داره ناراحت میشه بعد ببین چیا میگه و درمورد من چه فکرایی میکنه