دوروزپیش.
شمارموگرفتن بزنگن هنوز نزنگیدن.البته مادرپسره منودیدخوشش امد شماره گرفت بزنگه که منوپسرشومعرفی کنه اشناشیم.
همکارام ازفوضولی میخان بمیرن ک چیشد واینا. دوسه روز دیگه میرم سرکار
اگه زنگ نزدن کلا. ب همکارام چی بگم
نمیخام بگم زنگ نزدن اصلا. ضایع میشم یامیترسم پشتم حرف بزنن هی پچ پچ کنن
۲۵سالمه.پسره ۳۵
بگو شملره رو اشتباهی دادی
عزیزم کسی که بخواد حرف دربیاره از هیچی هم کارش رو بلد هست و می تونه
مسائل. شخصیتو به همکارات نگو هرچقدم دهن قرص باشن ،خواه ناخواه واست حرف درست میشه ،یه جوای سر بالا وکوتاه بده بهشون مثلا این مدل خواستگاری رو جدی نمیگیرم دیگه بیشتر توضیح ندهدوبحثو عوض کن ،حتی اگه زنگم زدن بهشون آماری نده
هیچی بگو منصرف شدم دیگه فعلا از ازدواج نمیدونم زنگ زدن یا نه این چند روزا جواب تلفنمو نمیدادم
خیلی اینطوری پیش میاد...
چند روز پیش تو مترو یه خانومه ازم خواستگاری کرد
نمیدونم چرا خنده م گرفته بود. گفتم خانم من بچه دارم حالا یه امروز حلقه مو یادم رفته بندازم.
بعدم بهش گفتم دقیقا ۲۰ کیلو لاغرتر بودم موقع ازدواجم...
ده سال تفاوت سن یذره زیاد نیست ؟ :)
