انقدر نسبت به من و پدرم بی عاطفه بود،انقدر سرکوچکترین چیزها دعوا و بحث درست میکرد،انقدر قدر نشناس بود،انقدر بی مسئولیت بود یه غذا درست نمیکرد یه ظرف نمیشست،همیشه از خواهرم که کلی منو اذیت میکرد حمایت میکرد و تشویقش میکرد بیشتر اذیتم کنه،همیشه بین من و اون دوتا بچش فرق گذاشت که من تبدیل شدم به یه دختر افسرده با کلی کینه و انرژی منفی و قلب سیاه با اعصاب ضعیف،
خدا لعنتش کنه من یه بچه ی پاک مظلوم درس خون بچه مثبت بی زبون بودم،مگه من چیکارش کردم که انقدر از اول زندگیم آزارم داد،چرا خدا مجازاتش نمیکنه چرا تاوان پس نمیده،کاش هیچوقت مادر نداشتم،کاش طلاق میگرفت گورشو گم میکرد انقدر منو آزار نمیداد