عروسی جاریمه و قبلش برادرشوهرم گفت شب یلدا عروسی رو میگیریم شوهرمم سفر کاریشو طوری تنظیم کرد که شب عروسی برادرش بتونه باشه
خلاصه پنج نفر به خاطر شوهر من که یه تیم هستن و سفر کاری میرن سفر رو به خاطر ما لغو کردن و تاریخش رو عوض کردن منم به جاریم گفتم خوبه خداروشکر پنجم شوهرم میره سفر کاریشو
حالا یهویی جاریم به خاطر اینکه دخترداییش نمیتونه شب یلدا بیاد تهران و عروسیش شرکت کنه تاریخ تالار رو رفته با مادرش عوض کرده و دقیقا افتاده وقتی که شوهرم میخواد بره
بهش گفتم عزیزم چرا این کارو کردی ؟ گفت دخترداییم حتما باید باشه توی عروسیم و شب یلدا نمیتونه بیاد واسه همین جابجا کردم
گفتم خب عزیزم من که بهت گفته بودم به خاطر عروسی شما سفر کاری فلانی ( شوهرم ) رو تاخیر انداختیم
برگشت بهم گفت ببین من هر تاریخی تعیین کردم یکی از فامیل گفت نمیتونم بیام دیگه این تاریخ رو مشخص کردم هرکی اومد خوش اومد هرکی هم نتونست نیاد مهم نیست
من هنگ کردم گفتم ولی برادرشوهرت هرکسی نیست عزیزم به هر حال مبارکتون باشه هر طور خودتون صلاح میدونید