سر مشکلاتی ک با همسرم داشتم ازش خشمگین بودم و یه جرقه باعث شد قهر کنم و خونه رو رها کنم بیام خونه پدرم. جرقه هم این بود ک منو شب تنها گزاشت رفت رفیق بازی ،منم ک از طلاق و جدایی همیشه میترسم و عرضه اینکارو هم ندارم حتی با داشتن حق طلاق و این چند روزه همش منتظر بودم ببینم چی میشه و سرانجام امروز بهم پیام داد
وای نگو که آشتی کردی
می‌دونم دنبال بهونه بود باهام صحبت کنه یکی از نزدیکانم بهم زنگ زد ک آشتی کنم بعد تماس اون سریع پیام داد ک ببین من بهش نگفتم زنگ بزنه فک نکنی خیریه و با خودت فکر و خیال کنی
خب
استارتر من خیلی تو فکرت بودم خداروشکر پیگیرت شده اسکرین بده
تو همونی ک تو نامزدی شوهرت اومد خونتون میکردی خورده بود دیر وقت از تولد اومد
الان عمیقا راجع بهش فکر کن
دیگه یکم باهام حرف زد هی گفت نکن زندگیمونو ازهمه نپاشون دیگه دوست دارمت ازین حرفا
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز