دیشب خونه مامان بابام خوابیدم چون همسرم شیفت بود بعد من آخر شب بدحال شدم تو خاب ناله میکردم دست خودم نبود بعد مامانم هی غر میزد اومده بهم دارو داده بعد میگه وقتی حالت بده نمیدونی باید قرص بخوری ؟ منظورش خودت بری برداری من انقد بدحااال بودم که اصلا نمیتونستم از جام بلند شم .بعد صب دوباره قرص آورد گفتم نمیتونم بلند شم با لحن بدی گفت پاشو پاشو انقد منم حالم از تو بدتر بوده کسی نبوده کنارم ..ناراحت شد ازش واقعا بنده خدا ناهار هم سوپ گذاشت برام ولی دلمو شکوند ناهارم نخوردم