ازدواج بدم میاد چون قراره یک عمر ینفر دیگه آب و نونم رو بده و ...
یادش بخیر عشق قبلیم ک داخل تاپیک های یکی دوتا قبلم راجبش توضیح دادم خیلی پولدار بود
برام دستبند طلا یک گرم و خورده ای گرفت و لباس اینا پول اینترنت ۵۰۰ تومن میداد
بهم میگفت تو زن منی هعییی همه چیت با منه میدونست بدم میاد از این دختر های بِکَن نیستم میگفت از این اخلاقت خوشم میاد ولی آخرش که چی سر اینکه باهاش ازدواج نکردمممم و خواسته هاش ک تنها یک بغل بود آخه من عقاید مذهبی دارم بر آورده نکردم ب مرور به خاطره ها پیوست:) 💔
باید میدونست ک من با بقیه متفاوتم ولی ندونست
شب کات گریه کرد جمعه ساعت ۶ تیر ۱۴۰۲ این قضیه ۵ ماه شکست عشقی و کم کرد ۱۵ کیلو وزن و ريختن مو به همراه داشت
:)
فراموش شد تا دیروز صبح ک خوابش رو دیدم با مامانم دعوا میکرد میگفت مبینا رو دوست دارم میخوام بغلش کنم تاپیک قبلم توضیح دادم خوابی ک دیدم رو