من کنکوری ام و الآن تو اوج ناامیدی ام لطفا داستان موفقیت خودتون یا اطرافیانتون رو تعریف کنین
کلی از کنکوری ها الان ب همچین چیزی نیاز دارن دم امتحانای نوبته وفشار ده برابر
عامل موفقیتم استمرارم بود نه ساعت مطالعه بالا
با کیفیت خوندن
مقایسه نکردن خودم با بقیه
ازمون های پر تکرار با تحلیل های سخت
و در اخر بی اهمیت بودن مدرسه و امتحاناش جز نهایی ها!
دوستم که امسال پزشکی شهرمون آورد .نه مشاور داشت نه ازمون شرکت میکرد خودش با تلاشش خوند . پس تلاشتو کن که سال بعد این موقع بگی یادته پارسال شب یلدا من داشتم درس میخوندم ( حرفی که خودم پارسال به خودم میزدم )
من چون هدفم فرهنگیان بود و خداروشکر آوردم به خودم میگفتم یکم دیگه فقط بخون که سال بعد این موقع با حقوقت بری کیک و ... بگیری بری کادو بخری برای خانوادت
به این فکر کن سال دیگه این موقع پاتو تو چه دانشگاهی بذاری چقدر بتونی پز رشتتو بدی یا اینکه کیا و چقدر بهت افتخار کنن و....
برای خودت یه قانون نامه بنویس
چندتا قوانین بنویس و امضا کن
مثلا مهمونی تعطیل
عید دیدنی تعطیل
استفاده از گوشی جز زمان استراحت و موارد ضروری تعطیل
بزن به دیوار اتاقت
یا عکس دانشگاه مورد علاقتو بزن به دیوار
انگیزه ایجاد میکنن
گوشیتو در محل مطالعه ات به هییییچ وجهههه نبر
اگه تو اتاقی بزار جای در و برو درس بخون
فقط اینو میتونم یگم که تو مدرسه بهم میگفتن پروفسور
زمان کنکور که شد نتونستم هفت هشت ساعت بشینم درس بخونم چراا چون تازه گوشی خریده بودم معتاد اینستا و اینا شده بودم تو کلاس کنکور چندتا دوست تازه پیدا کرده بودم برای اولین بار میرفتم باهاشون میگشتم
درس نخوندم از یه رشته تخمی قبول شدم که هیچ آینده ای نداشت
الانم همه دوستام پزشک و پرستار و معلم و معمار و اینان و من هیچی نیستم (تیزهوشانی بودم)
و الان مثل سگ پشیمونم که چرا پنج شش ماه که به این زودی گذشت و قرار بود کل آیندمو عوض کنه به گوشی و اینستا و دور دور فروختم
