عزیزم همه همینن بخدا
من خودم ۷ ساله باشوهرمم...تو این هفت سال سرجمع ۷ ماهم زندگی نکردیم کنار هم
همش بدو بدو همش دوری دوری
شوهرم یه ماه میره چند روز میاد خونه
همیشه تنهام، منی که شبا تنهایی میترسیدم ۷ ساله تنهایی سر میکنم
پیش خانوادم همش سرکوفت میخورم
تا خرخره تو قرضیم، یخچال همیشه خالی ، خانوادم وضعشون خراب ...یه قرون تنم لباس نیس
منم داشت دیر میشد حامله شدم هزارتا مشکلو پشت سر گذاشتم که هیج
الان ماه پنجم سیاتیکم عود کرده زمین گیر شدم، نه پول دکتر دارم ، نه پول دارم یه کمربند بخرم برا کمرم که درد میکنه ، یه مول کیسه آب گرم ندارم بزارم قسمتایی که درد دارم
خونمون که چیزی نیس بخورم، خونه مامانم کویر تر از خونه خودم...پول ندارم پرستار بگیرم، اومدم خونه مادرم که بنده خدا مریضه مثلا مراقبت کنه ازم چون زمینگیر شدم یه دشویی نمیتونم برم هر بار میرم دشویی مرگو به چشمم میبینم از درد سیاتیکم...مول ندارم یه دشویی فرنگی بخرم
شوهره هم گناهی نداره داره تلاششو میکنه وقتی جامعه ریده دیگه گناه ما چیه؟
بازم خداتو شکر کن خانوادت دستشون به دهنشون میرسه
من چند روزه کامل زمین گیر شدم از درد نالم هواس ، خانوادمم ندارن منو ببرن دکتر...دوتا پیرزن پیرمرد ناتوان
شوهره هم که کلا نیست
بی صاحاب موندم