ما خونه قبلیمون ویلایی بود بعد جلوش یه باغ بزرگ چن سال توش زندگی نکردیم بعد که برگشتیم چیزای عجیب غریب اتفاق می افتاد مثلا ما خواب بودیم اب حمومون باز میشد دوبارع بسته یشد فرداش می رفتیم میدیدیم تا از صابونمون گاز زدن خودشون رو باهش شستن
بعضی موقع ها صدا خندشون رو میشنیدم
شبامون پر از کابوس بود
و خونه یه سنگینی عجیبی داشت