قرار اول بعد از خاستگاری غیررسمی در منزل دختر خانم
مادر دختر و دختر خانم رو برده ابشار روی نیمکت سرد نشستن خودش بلال گفته به دختر خانم گفته چی میخورید برای بار دوم پرسیده دختره گفته ذرت
مادر دختره ام گفته ناهار خوردم نمیتونم سیرم دیگه پسره ام خیلی اصرار نکرده یا چیزی نخریده
مادر دختر رفته قدم زده این اقا با عروس روی نیمکت سرد نشستن صحبت کردن
(کل ماجرا بیرون رفتن تو یک تاپیک قبلتر خاستگار خسیس نوشتم)