انگار چاقو گذاشتم زیر گلوش که برام ماشین بگیر

پارنتر من چندین ماه حداقل دو روز یکبار بهم گفت ماشین برات میخرم وقتی به زبون میاره در کنارش باعث میشه من ازش انتظار داشته باشم که به حرفش عمل کنه چاقو زیر گلوش گذاشته بودم که هربار بهم بگه منم هر دفعه که می‌گفت لبخند زدم خوشحال شدم باور کردم بعد میگفت در اولین فرصت باید برات ماشین بخرم اولین کاری که میکنم برات ماشین میخرم تو باید ماشین داشته باشی جوری که خیلی روی حرفش حساب باز کردم امشب بهش گفتم دنبال یه وام ۱۵۰ تومنی هستم گفته خوبه وام بگیر یه ذره من پول روش میزارم یه پراید میخری ... و من جوابی نداشتم که بگم اما میخوام فردا یه جوابی بهش بدم که  بفهمه دیگه هیچوقت روی حرفش حسابی باز نمیکنم حسابی ناامیدم کرد از خودم ناراحتم که چرا الکی حرفش رو باور کردم دوست دارم باهاش کات کنم تموم بشه که بدونم فقط تو زندگیم خودمو دارم و باید با تلاش خودم به خواسته هام برسم و منم دیگه وقتی به حرفش عمل نکرده نیازی نمیبینم باهاش ادامه بدم و متنفرم از حرف های پر ادعای تو خالی