معلمها امتحانات خرداد حق الزحمه تونو واریز کردن

من عمرا چشمامو کور کنم. حیفه. برگه هاشونو دیدم. محصلا خیلی ناجورن. جلو دست بابام نشستم ببینم چیکار میکنه که فشارش بالا پایین میشه دیدم حق داره بیچاره

بیست و چند سالی سابقه داره. دلم کلا میسوزه برای معلمها از وقتی روی کار بابام دقیق شدم. قبلا که کوچیکتر بودم نمی فهمیدم این چی میکشه

ممنونم عزیز دلم. خدا همه‌ی معلمها و خونواده هاشونو برای هم نگه داره. سلامت باشی خانم مهربون. اتفاقا یادمه بابام هر چی برگه سخت و پر نوشته ست میومد براش. این اواخر مردادی که بود دیگه خودم نشستم جلو دستش براش میخوندم تا اون نمره بزنه. چه جالبه بیشتر سفید اومدن برا شما. کیف کردم

آره واقعا حقوق هاتون کمه. باورت میشه من تازه چند سالیه رفتم سر کار اونم غیر دولتی هر روز به حسابام پول میاد. بابام بیست و چند ساله معلمه میشینه سر ماه چشمش به گوشیشه ببینه کی مثلا ده دوازده میلیون و چند قرون براش واریز میشه. از وقتی خودمو با بابام مقایسه میکنم میفهمم چقدر توقع معلمها از زندگی کم بوده و هست. البته ارزش معنوی کار معلمی رو درک کردم توی زندگی با بابا مامانم ولی خوب نه حقوقی نه احترامی تازه طلبم دارن ازشون به خاطر بعضی نامعلمها که اسم این حرفه رو بد کردن یا به خاطر تبلیغات اشتباه جامعه و مردم و مسوولین. مامانمم معلم بود اونو خودم انقدر دنبال کارشو گرفتم اومد بیرون زودتر از موعد

آخی. ریاضی که سخته. نمی توننن نمی نویسن. همون اول فکر کنم ببینی میفهمی طرف صفر میگیره. چه درس قشنگیه ولی. من معلم ریاضی هامو همیشه دوست داشتم. بوس به روی ماهتون