مثلا یه سالن بزرگ بود بعد چند نفر چندنفر دور هم جمع شدن و درباره موضوع های مختلف حرف میزنن(تاپیک)😂
بعد مثلا تاپیکایی که میترکه اینجوریه یه خانم( نی نی یار) از ته سالن به چماق حمله میکنه به یکی از جمع ها و همه اعضای اون جمع فرار میکنن تو گروه های دیگه🤣
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
چند تا کاربرم مثل من اینجوری😒دارن به اطراف نگاه میکنن و نمیدونن دقیقا اینجا چکار میکنن ولی همیشه هستن😂
عضو هیچجمعی همنیستن و هیچ کاری با بقیه ندارن
به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذردآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم
یکی میگه اووو بچها دخترخالم زندگیش اینجوریه فلانهههه
یه سری میان جرش میدن که به تو چه ب ما چ ب زندگی خودشهههععع
یه کاری کردی با من که یجوری شم یه کار کردی چشات تموم عالم شه.... یه کار کردی بگم بی تو نمیتونم یه کار کردی دلم از ریشه آدم شه شدی قلب و تن و روحم شدی بال و پر و جونم شدی همه منظورم شدی گرمای این خونم شدی هر چی که میدونم من رو هر صحبتت زومم یه کاری کردی نبینم اصلا روی خوشو بی تو ازم دنیامو گرفتی به اون چشمات قسم یه کاری کردی خرابم و داغونو ازت میسازم اسطوره فقط(:
وای اسی یکی لباشو میاد نشون میده به جمع بچها ژل زدم چطورهههع🤣
یه کاری کردی با من که یجوری شم یه کار کردی چشات تموم عالم شه.... یه کار کردی بگم بی تو نمیتونم یه کار کردی دلم از ریشه آدم شه شدی قلب و تن و روحم شدی بال و پر و جونم شدی همه منظورم شدی گرمای این خونم شدی هر چی که میدونم من رو هر صحبتت زومم یه کاری کردی نبینم اصلا روی خوشو بی تو ازم دنیامو گرفتی به اون چشمات قسم یه کاری کردی خرابم و داغونو ازت میسازم اسطوره فقط(:
بعد وسط درگیری ها و عکس ها و گیس و گیس کشی ها یهو چند تا مرد وارد میشن و خانوما خودشونو جمع میکنن و چپ چپ نگاش میکنن😂😂
برادرم، کتاب هایی برای من بفرست که پایانی خوش داشته باشند، هواپیمایی به سلامت فرود می آید ، جراح لبخند زنان اتاق عمل را ترک می کند، پسر کور بینایی اش را باز می یابد، عشاق سرانجام یکدیگر را یافته اند، عروسی در راه است، تشنگان به آب می رسند، به نان و آزادی....