جون تو بدنم نیست
توی این دو سه روز اتفاقای وحشتناکی برام افتاده
امروز خاکسپاری پسر عمه جوونم بود
جگرم آتیش گرفت براش
ساز دهل ماشین عروس پنج تا
دسته گل😭😭
موقعی ک داشتیم برمیگشتیم یه دختر خودشو انداخت روی قبر و آنقدر جیغ کشید
گفتیم تو کی؟گفت ولم کنید برید من میخواستم شما برین برا محمدم عزاداری کنم😭
وای قلبم
دارم سکته میکنم
از استرس و ترس دو تا از انگشتام سر شده