من دوساله ازدواج کردم طبقه بالای مادرشوهرمم از بعد عروسیمون مشکلاتم شروع شد با شوهرم و مادرشوهرم خیلی تو اذیت و دعوا بودیم تازگیا حدودا ۳ ماهه آروم شده زندگیم خداروشکر…. یه دوست صمیمی دارم چندین بار مهمونش کردم رفتیم باهم بیرون گشتیم و خوردیم و کیف کردیم ( از مشکلاتمم با خبر بود ) تا به حال خونه ام دعوتش نکردم ( مجرده) البته منم خونشون نرفتم الان که زندگیم به روال افتاده و آروم شده دو ماهه میخوام دعوتش کنم همش بهونه در میاره فهمیدم که خانم بهش برخورده دوساله دعوتش نکردم جوابمم خشک و خالی میده دیگه ( خب چیکار میکردم مشکل داشتم دیگه الان که آرومیم دارم دعوتش میکنم دیگه) میدونم کار بدی کردم خب الان نباید اینطوری کنه
دختر خالمم( مجرده) چندین بار با خانوادش تو این دوسال اومدن خونه ام فکر کنم ۴ بار شام دعوتشون کردم البته با کل فامیل هاااا….. دختر خالم ۲ ماه پیش بهم گفت یه روز جمع بشیم دخترا بیاییم فیلم ببینیم شبم بمونیم خونت منم گفتم باشه یه روز مساعد بودم میگم بیایید شوهرمم داشت درس میخوند دیروز امتحانشو داد راحت شدیم دیگه ( به شوهرم گفته بودم دختر خالم شب میاد شوهرمم گفته بود بزار امتحانمو بدم بعد دعوتشون کن منم شب میرم خونه دوستم بمونم) حالا امروز به دختر خالم میگم کی میتونید بیایید میگه هییییی تو میخواستی مارو زود دعوت کنی چیشد منم چیزی نگفتمممم ( به خدا مردم فکر کنم زندگیامون گل و بلبله هیچ درکی ندارن بابا شاید طرف مشکل داره) حالمو بد کردن نمیدونم چه برخوردی باهاشون کنم؟😭🫣
از دوستم بیش تر ناراحتم اون میدونست من تو زندگیم چیا کشیدم چه فشارایی مادرشوهرم داده ( مطمینم هستم دوستم بیاد خونه ام مادر شوهرم از پله ها تکون نمیخوره گوش وایمیسته)
موندم چیکار کنم؟ دوباره دعوتشون کنم؟ چه برخوردی کنم؟