چه ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم *مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم*طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری*غلط میگفت خود را کشتم و درمان خود کردم
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
حیح🙂💔ای کاش منم نمیدیدمش مثل اینهمه سالی که نمیشناختمش استاتر میدونی حذف نمیشن این ادما یکاری میکنن از چشمت میوفت منم رو یکی کراش داشتم وقتی ۱۳ سالم بود خب اون موقع حدودا معقول بودا اونم نخ میداد ولی همین دوسال پیش دیدم اصلا اونی نبوده که فکر میکردم و داغووون به صورت عجیبی از چشمم افتاد فراموش نمیشن ولی به مرور زمان از یاد میرن
خب وقتی از چشم بیفته دیگه یعنی دوسش نداری برات بی اهمیته مگه هنوز دوسش داری؟؟؟منم یه وقتایی میبینمش ...
نه این کراش قبلیم بودمیگم این قبلیه خیلی یهو از چشمم افتاد اولش که نوشتم ای کاش میشد فراموشش کنم پسر فامیل دورمونه تازه دیدمش خیلی به دلم نشسته اسی🙂دقیقا عین مرد رویاهامه ولی سپردمش به خدا که خدا هرچیی بخواد خیره و بهتره حتی تایپیک زدم راجبش😬ولی خب
شما چند سالتونه جسارتا کراشتون از خودتون کوچک تره؟
ان شاءالله که بهش میرسی نمیتونی یه کاری کنی سنمو اینجا نمیگم عزیزم میترسم کسی بخونه شاید آشنا ببینه ...
نه بابا پروعن😑در حددد لالیگا اخه میدونی داستان داره اینا مامانش اینا تو عروسی منو پسندید بعد اینا کلا با هیچکس رفت و امد ندارن برن جایی ام پسراشون رو نمیبرن بعد اینا پسر بزرگش رو اورد تو مهمونی مامانم پسره قشنگ ضایع ضایعععع داشت منو هی نگاه میکرد بعد من فک کردم نظری داره چند وقت بعدش مامانبزرگش فوت کرد خب فامیلمونن البته تا قبل مهمونی مامانم من کلا اینارو ندیده بودم خلاصه خواهر سرت رو درآوردم چهلم مادربزرگشون من رفتم مراسم پسره ۳۰ سالشه ها مغروره هااا خیلی ولی با من انقدر گرم احوال پرسی کرد میگم پروعن هم بخاطر اینه داداش پروشسشسش هروقت منو میبینه فقطط میخنده و روبه من پچ پچ میکنه و نگاه منظوردار داره😑ولی چه کنم خاستگاری نمیاد که🥲