بچه ها من ۲۷سالمه یه جاری دارم ۴۱یا ۴۲سالشه از روز که من اومدم رقابت میکنه خدا نکنه چیزی بخرم فرداش همون رنگ می‌ره میخره بعد اوایل کمک میکرد من تازه اومده بودم میومد دوتایی ظرفارو میشستیم خونه مادرشوهر یا خواهر شوهر بودیم من که میرم جلو سینک ظرف شستن میاد میشینه یا یه دستمال میگیره دستش ظرفای شسته رو خشک میکنه بعد من وسطاش ظرفا زیاده خسته میشم زود بلند میشه میاد شستن من که میرم و با خواهرشوهرا غیبت منو میکنن آخر هم از اون تشکر میکنن و از من تشکر نمیکنن بعد میاد خونه ما مهمونی که دارم هی میگم برو بشین خلاصه به زور وایسمیسته ظرف شستن بعد من خونش می‌خوام ظرف بشورم نمیزاره خودش تک و تنها می‌شوره هی آخ کمرم آخ فلان جام شوهرم هی میگه پاشو باز اسرار کن خلاصه بیست دفعه میرم بهش میگم بزار بیام کمک نمیزاره هول میده برو بیرون از آشپزخونه نمی‌خواد همچنین و فلان آخر هم شوهرم و مادرش چپ چپ نگاه میکنن به من و اخماشونو می‌ره تو هم نمی‌دونم واقعا چیکار کنم
آره میخواد تورو از چشم بقیه بندازه
مهم نیست واقعا
خدا بهت صبر ایوب بده واقعا
هرکارکردمقابله کن میشینه سرجاش
اومد خونت به هیچ عنوان نزار ظرف هات بشوره
خوب ازاشپزخونه نرویابگوالان نمیشورم همونجاوایستابه کمک
ن بهش کمک کن ، ن کمکش رو قبول کن
چ لزومی داره انقدر رفت و امد کنی باهاش
حالا مگه خونواده ی شوهر چی هستن که بخوای انقد سیاست بازی در بیاری ؟
پست و مقام یا پول میدن بهتون ؟
میخواد بگه من خوبم و تو بد
میخواد بقیه رو نسبت به تو بدبین کنه
کلا ارتباطتتو کمتر کن
ببخشید از بی عقلی شوهرت و دیگرانه
شوهرت برای انتظارات بیجاش
و خواهرشوهرات برای تشکر نکردن از تو
رفت و امد نکن عزیزم بیکاری با همچین ادمایی رفت و امد میکنی اگه شوهرت حساسه دوس داره رفت و امد باشه کمتر باهاشون ارتباط داشته باش
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز