2777
2789
عنوان

مادر شوهرم اونقدر اخم کرده بود انگار ارث باباش خوردم

| مشاهده متن کامل بحث + 505 بازدید | 41 پست
محل ندادم اومدم پایین من اصلا تا مهمونی نباشه و مجبور نباشم نمیرم پیششون چون از اخلاقشون خوشم نمیاد ...

به شوهرت بگو اینجوری بر خورد می‌کنن هر سری هم میخوای بری با شوهرت برو .شوهرتون راضی کن جداشید ازشون با این اخلاقشون مثل خانواده شوهرم میمونن ولی من اصلا محل نمبدم

محل ندادم اومدم پایین من اصلا تا مهمونی نباشه و مجبور نباشم نمیرم پیششون چون از اخلاقشون خوشم نمیاد ...

ول کن ب شوهرت نگو دیگه ام نرو اگه ی وقت شوهرت گله کرد بگو رفتم باهام ی کلمه حرف نزدن من نزدیکشونم اصلا نمیرم فقط بچهام بخوان اجازه میدم ی ساعتی میرن ومیان خودم نمیرم حالا من برم تحویلم میگیره مادرشوهر ولی چون اهل غیبت کردنه دلم نمیخواد برم

خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

وا چرا بری بهشون سر بزنیما همسایه ایم و وقتی کاری داشته باشم میرم که سعی میکنم همونم تلفنی بهشون بگم

اینا توقعشون از عروس خیلی زیاده توقع دارن همیشه سر بزنم , قبلاً توقع داشتن کارهای خونشون بکنم که رو ندادم بهشون منم کلا از اخلاقشون خوشم نمیاد حتی سر زدن یه ساعته برام عذابه چون اخلاق ندارن دمدمی هستن مادر شوهرم اخلاقش خوب باشه پدر شوهرم خوبه اگر زنش اخم کنه اینم اخم می‌کنه بدون هیچ دلیلی

میگفتی شماره کارت بده ارث باباتو برات واریز کنم

  برای من هیچکس دوبار عزیزنمیشه ...هرچی بودهمون بار اول بود  غم که ازحدبگذرد دل حس پیری میکند،سن هرکس راغمش اندازه گیری میکند.برای توهمین کافیست که طرزنگاه کردنم به تودیگرمثل سابق نمیشود.... 

من تو یه خونه دارم باهاشون زندگی میکنم ببین اگه بره آشپزخونه کاری انجام بده من نرم چنان میره تو قیافه که انگار چیکار کردم 

میشه یه صلوات واسم بفرستین☺....خدایا نا امیدم نکن...❤
اگر داشتیم یه ثانیه هم نمی موندیم پیش اینا واقعا اخلاقشون یه جوریه

بنظرم. هر دوسه روز یبار برو. نیم ساعت بشین و. بهونه کارو.. کن و زود برگرد چون همسرت میگه برو. شما هم بخاطر اون فقط.. منم اوایل ازدواج زیاد میرفتم پسرم دنیا امد و... هر دوهفته یبار اونم شب با شوهرم زودم برمیگشتم.. البته خانواده شوهر من با محبت و اروم بودن. شوهر من زیاد کاری به رفتن من نداره

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست. آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست👌🏻
خانواده شوهر منم زیاد دخالت میکننخانواده من خیلی خوبن ولی شوهرم خوشش نمیاد زیاد در ارتباط باشیم همش ...

من و شما چقدر مثل همیم ، همش توی خونه تنهام دلم میگیره ولی نمیرم پیششون اینا هم بدشون اومده پنج روزه نرفتم پیششون

خوب تو که شرایطش نداری بری از اونجا و اگه فک میکنی بخاطر اینه که بهشون سر نزدی ناراحتن... مگه چی میشه حالا یه روز درمیون یه ربع برو یه سر بزن هم دهن اونا رو میبندی هم اعصاب خودت راحته .

وای ماام تو یه ساختمونیم متنفرمممم هر جا میرم میفهمه زنیکه انتظارش همیشه بالاس اولا زیاد میرفتم الان ...

اینکه دختراش هم زیاد نمیان اخلاق نداره ، حتی دختراش هم فهمیدن برای همین با من خوبن و حرف مادرشون گوش نمیدن چون من آتو نمیدم هیچی بهش نمیگم همش سکوت کردم توی این هفت سال و جواب نمیدم چون دنبال آتو میگرده شر به پا کنه خیلی آدم شری هستش 

منم یک زمان نزدیک خانواده شوهرم بودم.یک مرتبه خواهر شوهرم اومد گفت ها فلان روز چرا در برای مادرم باز ...

نزدیک بودن خیلی بده هفت سال باهمیم ، موهام سفید شد از دستش اینقدر گریه کردم از کارهای خودش و شوهرش همش توی خودم ریختم و سکوت کردم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز