2777
2789

من و خواهرم وقتی کوچیک بودیم مامانمون مارو فرستاد مغازه  مغازه تا خونمون یکم دور بود موقع برگشت یه موتوری پشت سرمون می اومد وایستاد به خواهرم گفت تو اون کوچه بغلی یه پیرزنه چادرش افتاده بیا کمکش کن سرش کنه خواهرمم قبول نکرد از اون ور کوچه ام یه پیرمرده داشت میومد موتوری تا پیرمرده دید رفت نزدیک های خونمون بودیم یه دفعه دیدیم صدای موتور میاد تا رومون بر گردوندیم دیدم همون موتوری هست منو خواهرم با سرعت فرار کردیم به سمت در خونه خداشکر در حیاط نه بسته بودیم پریدم تو خونه لحظه اخر موتوری همین طوری دستش دراز کرده بود که خواهرم از پشت برداره بزاره روی موتور فرار کنه خدا رحم کرداون روز خدا بخیر گذروند چند روز بعدش منو خواهرم صبح میرفتیم مدرسه دوباره همون موتوری افتاد بود دنبالمون راه مدرسمون یه بازار سر. پوشیده بود صبح همون طوری تو بازار دنبالمون بود من از یه راه فرار کردم تو بازار خواهرمم از راه دیگه موتوریم افتاد دنبال من چنان با سرعت میدویدم که اصلا نمی فهمیدم لحضه اخر دستش دراز کرد که از پشت کیف منو بگیره منم خودم انداختم تو مدرسه  

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

یادمه تو کوچه ما هم یه مرد غریبه اومد گوشواره یه دختره که ترسیده بود رو با ملایمت در آورد تا بدزده منم پدرشو خبر کردم دزده رو تا می تونست گرفت زد

●فرهاد ●فرهاد ●فرهاد ●فرهاد ●فرهاد ●فرهاد ●فرهاد ●فرهاد ●فرهاد@اگر امیدی در تو بمیرد خدا امیدهای فراوان دیگر درونت زنده می‌کند@

نه هیچ دشمنی نداشت اون موقع بچه دزدی زیاد بود

منم یبار رفته بودم چیزی بخرم اون موقع هنوز مدرسه نمیرفتم یه مرده با موتور تو کوچمون وایساده بود بعد کصافط شلوارشم باز گذاشته بود زیپشو همچیش معلوم بود

من داشتم رد میشدم برگشت بهم گف بیا😐

منم شانس اوردم نزدیک خونمون بودم زود رفتم خونمون

بعد جالبیش اینجاس خیییییلییییی شبیه پسر سوپری محلمون بود ینی فک کنم خودش بود شاید

من و خواهرم هم تقریبا همچین اتفاقی برامون افتاد موتوری از خواهرم به سوال پرسیدخواهرم گفت نمیدونم بعد یدفعه میخواست خواهرم رو بلند کنه سوار موتور کنه خواهرم جیغ کشید موتوری فرار کرد شهر ما بچه دزدی زیاد بود چند دفعه دیگه هم از دور دیدمش تو کوچه پس کوچه های خونمون با موتورش دور میزد خیلی میترسیدم

منو خواهرم دوقلوییم یادمه مام اون موقا می‌رفتیم مدرسه هر روز صب ماشینی از دم جاده میگزشت همش میگفت دوقلوها با لحن شوخی خیلی میترسیدیم

چجوری یه ذره آدمی ولی کل زندگی منی ؟💕

منم یبار رفته بودم چیزی بخرم اون موقع هنوز مدرسه نمیرفتم یه مرده با موتور تو کوچمون وایساده بود بعد ...

اره متاسفانه همچین اتفاقیم به من و خواهرمم  افتاد داشتم میرفتیم بازار یه دفعه دیدم مرده بهمون کفت پایین نگاه ماهم نفهمیدم چی میگه فکر کردیم ادرس میخواد بپرسه گفتم چی میگی اقا همش میگفت پایین نگاه رو موتور بود بدش پایین نگاه کردیم زیپ شلوارش باز کرده بود کثافت 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز