اصلا شب اول عقد پدر بزرگم اتاق برای ما حاصز کرد ولی رفت با مادرش خرید تا ۳ صبح
من اصلا به مادرم نگفتم وقتیم دستم گرفت
مادرش گرف قدیما تا سه ماه اول عقد شوهرم ندیدم🤣🤣🤣به شوهر گفتم ارشا برو سه ماه دیگه بیا مادر شروع به خندیدن کرد گفت خوشم میاد عروس حرف بنداز زمین وردارو
قهر و حرف اونا غیرمنظقیه خود داماد به جای اینکه بیاد صحبت کنه قهرکرده میگه مامان میگه فلان درثانی اصلا موضوع مهمی نیست که به خاطرش روز دوم عقد عروسو بایکوت کنن
اونا باقهرشون فشارمیارن اکر بترسی تاااخرروششون همینه تا مطابق میلشون نباشی قهرمیکنن
مثلا توقع داشتن کل خاندانشون میومدن هتل رایگان ؟
توقع بیجایی دارن
ماهم این مشکل برامون پیش اومد ولی مقصر خانواده داماد بودن ولی خب دیگه اینجوری نشد من غیبم بزنه و جواب تلفن همسرم رو ندم فقط بهش گفتم شما گفتین فقط درجه یک هارو دعوت کنیم بعد خودتون تا نوه های داییتو دعوت کردین که کلی معذرت خواهی کردن گفتن اونا گفتن پس ما چی ما گفتیم خودمونیه بهشون برخورده مجبور شدیم و این حرفای الکی😂
نظرات اینجا رو میخونم واقعا وحشت میکنم، یه عده به چه راحتی طلاق و.دعای زبون بند و... تجویز میکنن
من مدتهاست اینجام اما هیچوقت درمورد مسائل زندگیتون اینجا مشورت نگیرین
محل نده نه زنگ بزن نه پیام خودش پیداش میشه ،
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز