🔰مجلس روضه حضرت زهرا سلام الله علیها
🔸السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیدة السلام علیک ایتها الرضیة المرضیّة أشهد أنّ من آذاک فقد آذی رسول الله
و من وصلکِ فقد وصل رسول الله لأنک بضعة منه
تا گفت السلام علی...، روضه پا گرفت
قلب رئوف حضرت صاحب عزا، گرفت
صاحب عزای فاطمه امام زمانه
می دونی کجا نشستی؟
تو مجلس عزای مادر امام زمان آمدی خدا روشکر کن،
چی گفت روضه خون دل امام زمان میگیره؟
از میخ گفت و از در و دیوار و دود گفت
از گرد و خاک چادر و روی کبود گفت
از دست بستهی یلخیبر، میان خلق
افتادن عمامهی حیدر میان خلق
لرزید شانههای قرار و امان ما
بیتاب شد ز گریه امام زمان ما
[دیدین میگن جلوی عزادار طوری حرف نزنین براش سنگین باشه ]
از روضهخوان بخواه سخن مختصر کند
آری بگو رعایت حال پسر کند
[چه جوره حال اون پسری که مادرشو بین کوچه ها کتک زده باشن؟]
از شهر غربت پدرش زود بگذرد
نام مغیره را به زبان کمتر آورد
[اون لحظه ای که معاویه ملعون با عمرو عاص و دیگران توطئه کردن
گفتن تو این مجلس حسن بن علی رو بی آبرو می کنیم شروع کردن جسارت کردن بی ادبی کردن
هر کدوم رو یه جور جواب داد
تا مغیره شروع کرد بی ادبی کردن
صدا زد به تعبیر من مغیره تو دیگه ساکت باش
« وَ اَنْتَ الَّذِی ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حَتَّی اَدْمَیْتَهَا»
تو بودی جوری مادرم رو زدی خون از مادرم جاری شد
دستی از راه رسید و به رُخت جا انداخت
[دلا رو روانه کنید کوچه بنی هاشم آماده هستی می دونی چه خبره می دونی فاطمیه رسیده]
دستی از راه رسید و به رُخت جا انداخت
پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت
یکنفر که دلش از بُغض علی میجوشید
ضربهای زد به درِ خانه و دَر را انداخت
ضربهی پایِ دَر و بی ادبیهایِ غلاف
بازویت را دو سه ماهی ز تقلّا انداخت
زبان حال عرض کنم شاید وقت عبادت دارن بچه ها می بینن مادر تو قنوت یه دستش را بالا نمیاره
آتشی را به در "خانهی آب" آورد و
بین دیوار و درِ سوخته دعوا انداخت
گره انداخت به کار همه دنیا آنکه،
ریسمان گردن مولای دو دنیا انداخت
ناله بزن بگو یا زهراااااا
اما بمیرم همه ی این مصیبتها رو تحمل کرد محسن رو بین در و دیوار شهید کردن ننوشتن نفرین کنه
با غلاف شمشیر به بازوش زدن ننوشتن نفرین کنه
با هر حالی بود تا به هوش اومد دید علی نیست خودش رو کشان کشان به مسجد رساند
دید دستای علی رو بستن جان علی در خطره صدا زد مردم
«ما علی علیّ صبر» زبانحالش اینه مردم بازوم رو شکستین صبر کردم محسنم رو کشتید صبر کردم نفرینتون نکردم
اما دیگه روی جان علی صبر نمی کنم
سلمان میگه دیدم پایه ها و ستون های مسجد از جا کنده شده
عالَم آماده ی عذاب شده
فرمود اگر علی رو رها نکنید گیسوان در مقابل خدا پریشان می کنم
نفرینتون می کنم
یه وقت امیرالمؤمنین [علی دستاش بسته است نمی تونه از جا بلند شه] به سلمان اشاره کرد برو جلو فاطمه رو برگردان
صبر می خواهد علی آن هم به چشم
اینجا هم اطاعت کرد فرمود «اذن أسمع و آُطیع»
حالا که علی میگه صبر می کنم
ایام شهادت بی بی دو عالمه عرضه بداریم لا یوم کیومک یا ابا عبدالله
میون همه دلها امون از دل زینب
عرضه بداریم بی بی جان یه شمشیر بالای سر علی تحمل نکردین
دلا بسوزه برا اون خواهری که اومد بالای گودی قتلگاه یه وقت ببینه
«فرقة بالسیوف فرقة بالرماح»
یه عده شمشیر می زنن یه عده نیزه می زنن
اونایی که دستشون نمی رسه از اوج کینه یا می خوان نامشون ثبت بشه دیدن از روی زمین سنگ جمع می کنن بر پیکر عزیز زهراااا ناله بزن بگو یا حسین