بچه هامن دایی همسرم فوت شده تواین ۲سالی که من ازدواج کردم همش بلاومصیبت پیش اومده همسرم خواهرشوازدست دادمادربزرگش روازدست داد خاله اش سرطان گرفت الانم داییش فوت کرد
شوهرم خیلی غصه میخوردومیگفت مادرم طفلک خیلی داغ دیده وهمش غم وکی تموم میشه
بعدمن واقعامیومنم چی بگم نمیدونم چرامثل شک میشم هرچی میخوام‌بگم نمیتونم اک توچشام جمع میشه ولی نمیدونم چی جوابشوبدم تهش میتونم بغلش کنم
هیچکی فکرنکنم اندازه شوهرمن سختی دیده باشه
همون بغله همدردیه عزیزم لازم نیست آدم فقط حرف بزنه
کاری جز همدردی از دستت بر نمیاد
کسی مونده برای همسرت؟
منم مث شمام.همسرم پدرش وبرادرش ازدست داد چیزی نتونستم بگم...کلا کسی چیزیش بشه میمونم توشک بقول شما.دخترم فوت شد یک ونیم ساله میگزره ولی من نتونستم احساس واقعیم رو بروزبدم و یبار گریه کنم...خیلی خودخوری دارم وکسی نمیدونه چقدرغم دارم ..
مادرشوهرت💔
سکوت اینجا بهترین گزینه هست تا بتونه خودشو خالی کنه ازغم
خدا هم رحمتشون کنه
فقط هواشو داشته باش
من ما مانم تو چهل روز دو تااز داییهام رواز دست داد به سالشون نکشید دایی دیگم فوت شد قشنگ پیرشدن مامانم رو دیدم داییهامو خیلی خیلی دوست داشت
