اما الان دلم چرکه به زندگی اصلا حالم خوب نیست یه چند روزی با دوستان رفتم مشهد یکم بهتر شدم تا اونجا بودمم خوب بود الان باز فکر اون شماره که گفته بود دوستش تعمیر کار سیوش کن حالم رو بد میکنه
به شوهرمم میگه حالم بده داغونم میگه بزار اگه عمری باشه برات جبران میکنم
نمیدونم با این دوست کثافتش چکار کنم نمیدونم زنگ بزنم به خانمش بگم یا نه؟
البته فردای اونروز که پیامها رو خوندم با گوشی برادر شوهرم بهش زنگ زدم و هرچی از دهنم اومد بهش گفتم گفتم میخواستی چه معامله ای با زندگیمون کنی میخواستی خونمو خراب کنی فک کردی شوهرم بلد نبوده اونموقع تا الان بره با کسی تو میخواستی بیاری واسش بهش گفتم تف به غیرتت تو چقد نامردی همیشه به شوهرم میگفتم از تو خوشم نمیاد چون نگاهت بده
الان همش به شوهرم گیر میدم شبا میرم تو فکر نمیدونم چکار کنم یه دقه خوبم یه دقه حالم خرررراب
تاپیک و زدم که بهم بگید چطور مثل گذشته با خیال راحت زندگی کنم چطور به این موضوع فکر نکنم و اینقد پی این جریان نباشم لطفاا خواهشا بهم کم کنید
فقط اینکه به جون دختر کوچیکم قسم خورده میگه دیگه بهش رو نمیدم گفتم خانمم حالش بد شده از این جریانا داشته خودشو میکشته دیگه اصلا غیر کار بام حرفی نزن
توی شهرمون مشاوره نداریم باید آنلاین بگیرم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز