چیکار کنم از دستش بابا شوهرم عمل کرده زن داااره ازش نگهداااری کنه
چرااا هرروز هرشب اینجایییی اخه زن
میاد یه تیکه میپرونه میره
الانم اومده براش غذا اورده ب زور بهش بده منم از صبح تو اشپزخونم دارم براش غذا درست میکنم
اون از دیشبش ک داشت منو میخورد میگفت چطور براش غذا درست نکردی باید دزست میکرری نفهمیدم وگرنه خودم درستش میکردم
این از الانش بابا ولمون کن بخداا خدا میدونه چقدر شوهرمو دوس دارم دیشب تا اذان صبح بیدار بودم پیشش زن اورده مراقبشه دیروزم عذا درست نکردم چون هیچی نمیتونست بخوره حالت استفراغ داشت میگفت بوشم حالمو بهم میزنه حالا برگشته بهش میگه غذا برات درست میکنم دست پخت مامانت هاا دست پخت زنت نه من برات درست میکنم
من بدبخت چ گناهی کردم تو یه ساختمونم
کاش میدونستم جونمم میگرفتن راضی نبودم بیام تو ی ساختمون باهاشون
دست بردار نیس شوهرمم ازش میترسه فک کنم
پدرشوهرم ک از پدر مادر خودش انقدر نمیترسید انقدر از مادشوهرم میترسه حالا من چ گلی بگیرم سرم از دستش