2777
2789

سلام دوستان خوبین

من یه دوستی دارم به اسم نگار که پسرهامون باهم دوست صمیمی هستن ،ما هم یه ساله باهم دوست شدیم و خونه هم رفت آمد داریم و باهم بیرون میریم و اصطلاحا صمیمی شدیم ،

یه دوست دیگه هم داشتم به اسم سعیده که قبلاپسرش یه مدرسه دیگه بوده ، امسال اونم اومده مدرسه ما و باعث شده هر روز همدیگه رو ببینیم 


حالا ماجرا چیه !

از وقتی سعیده رو هر روز میبینم خب صمیمی تر شدیم و باهم باشگاه و پیاده روی میریم و باهم زبان می‌خونیم 

میبینم نگار هی ناراحت میشه 


در کل با نگار صمیمی ترم ،با سعیده فقط درحد همین باشگاه و ...

ولی تا نگار میبینه با سعیده مثلا رفتم باشگاه ،میره تو قیافه که دیکه با اون صمیمی شدی،دوست جدید پیدا کردی و ...


حالا من موندم بین این دو نفر


از طرفی دوست دیگه ای ندارم و نمیخوام نگار ازم ناراحت بشه چون مسرهامو با هم دوستن و باهم بیرون میریم میگردیم و خوش میگذره ، و با سعیده نمیرم بیرون  اون اهل رفت آمد و بیرون رفتن اینا نیست 


از طرفی این اخلاق نگار خسته کننده ست ،هر بار با سعیده میخوام برم پیاده روی،باید از نگار قایم کنم که ناراحت نشه و تو قیافه نره

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



ببخشید طولانی شد 

شاید از نظرتون بچگانه باشه موضوع

ولی واقعیت اینه که معضل هر روز من شده 

هر روز صبح میرسم مدرسه ،نمیدونم با کدومشون برم پیا ده روی !


سعیده میگه بریم پیاده روی و زبان مرور کنیم ، میگم وایسا نگار بره بعد


مثلا امروز با نگار خداحافظی کردم و بعد رفتم با سعیده پیاده روی،نیم ساعت بعد یهو نگار رو از دور دیدم تو صف نونوایی،منو ندید،به سعیده گفتم نگار اونجاست بیا بریم تو مغازه ،که ما رو نبینه!!

خب پیش سعیده هم بد میشه فکر میکنه از نگار میترسم ،ولی میدونم اگه ببینه باز میره تو قیافه ،که آره تو با اون بیشتر دوستی و فلان

به نظر من درکش کنبا اونم قرار باشگاه بزار و بیرون بروسه تاییتون قرار بزارید برید کافه و بیروناگه دید ...


نگار آرایشگره و اکثرا وقت نداره ،در کل بگم بیا هم خودشو گوشه میکشه و نمیجوشه ،دوست داره من فقط با اون دوست باشم 

نزار بفهمه ک کجا رفتید چیکار کردید

همیشه از مدرسه میریم آخه، میفهمه 


شهر هم کوچیکه ،بیرون ممکنه ببینه 


مثلا یا سعیده رفته بودم ورزشی فروشی،از شانس ار اونجا رد شد ما رو دید،بعدش سر سنگین بود یکم ،میگفت دوست جدید پ!!یدا کردی با اون میری به من نمیگی

همیشه از مدرسه میریم آخه، میفهمه شهر هم کوچیکه ،بیرون ممکنه ببینه مثلا یا سعیده رفته بودم ورزشی فروش ...

خب از مدرسه نرید پیشش هم راجب سعیده هیچ حرفی نزن بیرونم دیدت هیچ اهمیتی ب حرفاش نده انگار ک نمیشنوی گف دوست جدید پیدا کردی بگو اره ولی هر کسی جای خودشو داره توام برای من عزیزی 

خب از مدرسه نرید پیشش هم راجب سعیده هیچ حرفی نزن بیرونم دیدت هیچ اهمیتی ب حرفاش نده انگار ک نمیشنوی ...

اخه سعیده رو تو مدرسه میبینم ،از همونجا میریم ،الان سعیده هم فهمیده که من نگار رو رعایت میکنم، گاها میره یواشکی تو ماشین، منتظر میمونه نگار بره بعد میاد پیشم،ولی اینطوری هم من پیش سعیده خراب  میشم میگه ببین چقدر از نگار میترسه حتما

دوست ندارم هی پنهان کاری کنم ولی اینطوری داره پیش میره هر روز ! حس بدی میگیرم از این کارم 

هر روز سعیده میره تو ماشینش میشینه منتظر

من با نگار تو حیاط مدرسه صحبت میکنیم ،خداحافظی میکنیم بعد منتظر میمونم بره،بعد میرم پیش سعیده که بریم زبان بخونیم و قدم بزنیم!!



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز